تقدیم به حاج احمد متوسلیان
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
گفتی: جگر شیر ندارید، نیایید
گفتی: که در این راه، همیشه خطری هست
شرم است در آسایش و از پای نشستن
جُرم است زمینگیری، اگر بال و پری هست
«آن را که خبر شد، خبری باز نیامد»
این بیخبری داده خبر، که خبری هست
از من اثری نیست که جاماندهام اما
هر جا که نظر میکنم از تو اثری هست
تو رفتی و گفتی که شرف، مرز ندارد
این سو در اگر بسته شد، آن سو که دری هست
رفتی و به زینب قسم! از نسل تو امروز
در شام و حلب، لشکر فریادگری هست
در راه تو، وقتی پدری باز نگردد
در بردن میراث تفنگش، پسری هست
سردار! سواران حرم، مثل تو رفتند
تا نام حسین است به سربند، سری هست
#قاسم_صرافان
#امام_حسن_علیهالسلام
.
این حسن کیست که عالم همه خمخانهی اوست
هرچه مِی در دو جهان است به پیمانهی اوست
در جهان حُسنی اگر هست، به یُمن حسن است
در صفا صلحی اگر هست، به شکرانهی اوست
این حسن کیست که دربان حریمش عشق است
عقل، بیواسطه مسکین درِ خانهی اوست
عقل و تدبیر به هنگامهی او مجنونند
عشق وقتش برسد عاقل و فرزانهی اوست
این حسن کیست که جبریل امین سوختهبال
میپرد گِرد در و بامش و پروانهی اوست
بخشش و فضل و کرامت یکی از اوصافش
عدل و انصاف از اوصاف جداگانهی اوست
این حسن کیست که آقای جوانان بهشت
هم خود اوست و هم دلبر جانانهی اوست
این حسن کیست که آن نوگل شمشیر به دست
کز عسل آمده شیرینتر، دُردانهی اوست
این حسن کیست که با صلح به جنگ آمده است
این حسن کیست که این شیوهی رندانهی اوست
پیر فرزانهی ما، رهبر عاشقپرور
شب شعرش، شب میلاد کریمانهی اوست
"این حسین کیست" کمی مشکل وزنی دارد!
این حسن کیست که عالم همه دیوانهی اوست
#مهدی_جهاندار
هدایت شده از KHAMENEI.IR
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری تقدیم به امام حسن مجتبی علیهالسلام در دیدار شاعران با رهبر انقلاب:
شمشیر تو در نیام گل کرد؛ از صلح تو صد قیام گل کرد
🏷 #دیدار_شاعران و اساتید ادبیات فارسی
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
۱۳ بار در جمع شاعران فرمود:
"تاخت و تاز"
آن هم تاخت و تازی در حجم و اندازهی مغول.
آخر کار هم #فرمود:
به این تاخت و تاز بیتفاوت نباشید
که اگر باشید هرچه هنرتان بالا هم باشد ارزشی ندارد:
"میِ نابی ولی از خلوت خُم
به ساغر چون نمیآیی چه حاصل؟"
👉 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52431
@mehdi_jahandar
هزاربار برای تو شاخوشانه کشیدند
هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند
مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد
چه نقشهها که ستمخواهگان شبانه کشیدند
تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان
ولی بهیاوه تو را نقش تازیانه کشیدند
در آن زمان که تو بودی چه ظلمها به تو کردند
ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند
به دستبوس ستمبارگان شدند همانها
که پا ز عدل تو آنگونه ابلهانه کشیدند
شهامتی که نمیخواست آن درشتسخنها
که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند
پس از تو نمنمک آن زخمها به چرک نشستند
پس از تو کمکمک آن شعلهها زبانه کشیدند
چه جمع اندک و غمدیدهای در آن شب تیره
به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند
....
رهی دراز نداری، به او نیاز نداری
علی امام کسانیست که پَر ز لانه کشیدند؛
همانکسان که دل از دام دامودانه بریدند
همانکسان که شررها در آشیانه کشیدند
.
#محمدرضا_ترکی
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی همدان
📜 تصویرسازی
🏴 مولا در محراب
اثر هنرمندمتعهد همدانی: امیرمحمد سرمدی
@arthamedan
حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی همدان۲
#خاطره
من يه وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم.
پلك كه روي هم گذاشتم "بي بي فاطمه" (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري؟
من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز" بي بي "فرمود: با بچه من چه كار داري؟
براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك "بي بي" شنيدم، از خواب پريدم.
وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم.
سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند»
ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.
راوي:يوسفعلي ميرشكاك
@arthamedan
حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان
هدایت شده از رضا ابوذری
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
#رضا_ابوذری
#شب_قدر
@rezaaboozari
هدایت شده از باب جهاد
شخصیت شهید عزیزم سید مرتضی آوینی محصول یک تحول و انقلاب نبود.
او رضوان الله علیه در تمام طول زندگی خویش یک حقیقت طلب محض بود و ابراهیم گونه علی نبینا و علی آله و علیه السلام در هر دوره ای هر چه را شباهتی به حقیقت داشت ولو شباهتی ظاهری تجربه کرده و وقتی پوچی آن را فهم کرده بانگ انی لا احب الآفلین سرداده است.
اما چون با خدای خمینی مواجه می گردد تسلیم او جل و اعلا شده و هر روز در ذات مقدس او فانی تر می گردد تا آنجا که جسم و جان را به تمامه رها می کند!
این است رمز استحکام و مانایی اندیشه و عمل او رضوان الله علیه.
پ.ن:
خمینی و ما ادراک ما الخمینی
و راویان هرگز این فصل را نمیگویند:
خلیفه ای تنها
برگشته از هزاران جنگ
با بیشمار زخم رفیقان
میان کوچه و بازار
تنهاست
ولی هنوز و همیشه
مانند پرچمی بر پاست
-چقدر چهره تو آشناست مرد عرب!
ترا کجا دیدیم؟
پس از هزاران قرن
نشان و نام تو ما را
می برد به غاری دور
که مثل وحی
وحی منزلی آری
تو در حرا بودی
و با حمایل شمشیر
- لا اله الا الله-
چون خدا بودی
چه حرفها که نگفتند از سر انکار
علی و دین؟ علی و نماز؟
ممکن نیست!!!
که این امام یقین
به حکم مجتهد نهروان:
کافر است مومن نیست!
اگر چه هیچ نگفت
-این خدای خانه نشین-
اگرچه هیچ نگفت حیدر کرار
ولی
سکوت نیست علی
-این تجسم فریاد-
نشان صبر خودش را
آویخته ست بر دیوار
زمانه ای ست عجب آکنده از بنی مروان
بنی کلاب
بنی نعمان
که در میانه میدان
به رسم قوم و قبیله ترا رها کردند
یگانه مرد
که دنیا
با هزار لشکر غمزه
به بصره و کوفه
گذشت از گذرش
ولیک
عجوزه نیرنگ
شکست در نظرش
تو عین علم و عمل
خوشا چنین که تویی
زمان به دیده شک
به دیده تردید
در تو مینگرد
هلا یقین که تویی
که قرنهاست ابوجهل در شگفت انگار
خوشا به دین که تویی
کسی نمیداند
علی شب قدرست
و چون سحر بیدار
علی کجاست؟
دمی گوش کن که در دل چاهی
صدای دریا را
«عجب حکایت جانکاهی!»
چه میکند اینک؟
این کوه ؛ کوه عدالت
نشسته است به دیوان
مباد مورچه ای
بی نصیب از پر کاهی
مباد کوتاهی!
گرسنگان جهان
_شب و روز_
میروند و میآیند
و کاسههای تهی در چشم
پی دو سکه زرد
پی دو لقمه نان
پی همین دو مسافر؛
قطامه و وردان
دو جیفه و مردار
که دست و پا گیر ست
و چاره باز همان
انحنای شمشیر ست
#علی_داودی
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی همدان
"کودکم"
دلگیر این نباش که جنگ است کودکم!
در بیشه، صدهزار پلنگ است کودکم!
آرامتر بخواب، اگرچه هنوز هم
لالایی تو، توپ و تفنگ است کودکم!
فرداست تا که قد بکشی از دل همین
خاکی که زیر موج فشنگ است کودکم!
تو مرد روزهای مبادای میهنی
هرچند که سلاح تو سنگ است کودکم!
دارد جهان به کوچه ی بن بست می رسد
این روزها، نه جای درنگ است کودکم!
#حجت_یحیوی
●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
هی سنگ بزن بت هبل را بشکن
دیواره افکار جمل را بشکن
تا قدس شریف گردد آزاد، بیا
محصوری وادی امل را بشکن
***
با درد و دعا اگر تو را میخوانیم
در سجده خود قدس لنا میخوانیم
در مسجد الاقصی به همین زودیها
القدس لنا و ربنا میخوانیم
#مهدی_طراوتی_توانا
●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
مکن انکار با لبخند، چشم سوگوارت را
که میبينم درون سینه قلب داغدارت را
نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر آدم شد
که باید تا ابد گردن بگیری اختیارت را
گذشته درد از درمان، بگو ای رخش سرگردان
کجای این شغادستان رها کردی سوارت را؟
به بازیِ فلک بردی مرا و باختی یکسر
بنازم عمر خوشپندار بخت بدبیارت را
عبث در گیرودار غم برایت دار میبافند
که غم بر دار خواهد زد همه داروندارت را
جهان از جنگ میرقصد،تو اما صلح میخوانی
کجا گم کردی ای شرقیِ بی سامان تبارت را؟
تو را آیات زیتون یادگار خاک مادر بود
مقاوم باش! باید پس بگیری یادگارت را
#سید_حسام_حسینی
@aerthamedan
حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان