شهید شهر من!
چه میبینند در چشم تو چشمانم؟ نمیدانم
شرار آن چشمها کی ریخت در جانم؟ نمیدانم
تو رفتی بر سر پیمان و ما ماندیم جا مانده
بگو سر میشود یکروز پیمانم؟ نمیدانم
دلم با توست از بازیدراز و فکه تا خَیّن
حلب، صنعا، بلندیهای جولانم؟ نمیدانم...
شناسایی کن این گم کرده رسم موقعیت را
هویزه، تنگۀ مرصاد، بُستانم؟ نمیدانم
حبیب! از فاو «الی بیت المقدس» یکنفس راندی
من آیا مثل تو مشتاق میدانم؟ نمیدانم
شهید شهر من! تکبیر گفتی تا خدا رفتی
بگو من پای تکبیر تو میمانم؟ نمیدانم
بر آن خوانی که تو الان نشستی شاد و سرزنده
من دلمرده هم یکروز مهمانم؟ نمیدانم
و آن صبحی که با موعود دلها میرسی از راه
من بیقدر هم در جمع یارانم؟ نمیدانم
چگونه میشود اینقدر عاشق بود، لایق بود؟
نمیفهمم نمیفهمم، نمیدانم نمیدانم
✍🏻 #حامد_اهور
🏷 #حاج_حسین_همدانی