وعدۀ دیرین
بعد از این طوفان سنگین،
فصل بارانهای آهنگین میآید
کاروان در کاروان گل،
با صدای پای فروردین میآید
روح صحراها گلافشان،
جان مشرقها و مغربها درخشان
خاک لبریز از نیایش،
از تمام دشتها آمین میآید
میتراود در فلسطین،
میدرخشد در بلندیهای جولان
در شبی سرشار حیرت،
مثل ماه از آسمان پایین میآید
پرشکوه این دشتها را،
اسب یالافشان او درمینوردد
زیر باران تجلی،
با سوارانی زلالآیین میآید
در ترنمهای لیبی،
در نواهای شبانگاهان لبنان
با تغزلهای موزون،
با بشارتهای آهنگین میآید
مثل سروی سایهگستر،
میچمد در ساحت میدان لؤلؤ
شوقها گل میدهد باز،
عشقها را لحظۀ تکوین میآید
از پی صبحی نمایان،
در میان حلقۀ شوق شهیدان
از مسیر ارغوانها،
با سپاه لاله و نسرین میآید
چون نسیمی آسمانی،
میوزد در جمع یاران یمانی
با شمیم آشنایی،
با تبسمهای عطرآگین میآید
موجهایی پرتکاپو،
از فرات افشانده تا نیل این هیاهو
کشتی این جزر و مدها،
عاقبت تا ساحل تسکین میآید
آخر آن طاووس دلها،
کعبه را محو تجلی مینماید
چشم در راهیم آری،
موسم آن وعدۀ دیرین میآید
سختی این سالها را،
میتکاند با سلامی سبز و آخر
با تمام خارها گل،
با تمام تلخها شیرین میآید
#زکریا_اخلاقی
#شعر_انتظار | #مقاومت_اسلامی