سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

‌_😭😭😭😭 +چرا گریه می‌کنی؟ _دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭 +اخه کی دیگه از این کارا می‌کنه #دختر؟🤦‍♀ _خب من که بلد نیستم😢 +مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒 _نه، چی هست؟ +یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره... _وااقعا؟ وای نمی‌دونستممم😳 +بیا لینکشو بهت می‌دم ولی به کسی نگیا🤫خزش می‌کنن..👇 https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564

💢 *سلام امام زمانم 🔹یا مهدی(عج) بر گِل نشسته ایم بدون حضورتان 🍂 ای ناخدای کِشتی طوفان زده بیا... 🕊 🔹اللهم عجل لولیک الفرج

به‌قول‌حسین‌طاهری‌که‌میگفت: زودمیگذره، آره،زودمیگذره... زمان‌باکسی‌که‌دوسش‌داری،‌ زودمیگذره همیشه‌محرم‌هاانگاری،زودمیگذره زودمیگذره:((💔 #محرم

عزیزانی که میخوان مثل پارسال و سال های گذشته برای واریزی کمک هزینه های سفر کربلا کنارمون باشن یا علی بگید چیزی تا اربعین نمونده ها باکمترین مبلغ هم شده سهیم بشیم

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت970 گذر از طوفان✨ بعد از گذشت دوساعت شادمان و گروهش بلاخره رضایت دادن پروژه عکاسی و فیلمبرداری داخل عمارت تموم بشه سوار ماشین بشیم و سمت تالار حرکت کنیم به محض خروج از در عمارت فروغی لبخندی زد و گفت _کلاه شنلتو بکش جلو بی حوصله گفتم _چرا کسی که داخل ماشین نیست _مردم داخل خیابون که میتونن صورتتو ببینن چند تا چراغ قرمز هم سر راه داریم نوچی کردم و کلاه شنل پایین کشیدم _ماشین خودتو میاوردی که کسی نتونه توی ماشین ببینه به شوخی گفت _مراسم عقد کی بود که صداش در اومده بود پام درد با این ماشین منم خواستم اذیت نشی الان من براش مهم شدم آره جان خودش بعد از چند دقیقه سکوت پرسید _گرسنه ت نیست اگر توی این شرایط نبودن تحمل میکردم برسم خونه یه چیزی بخورم ولی با این ضعفی که دارم نمیتونم الکی بگم نه _زیاد نه شکلات داخل کیفم دارم الان میخورم _شکلات که جای نهار رو نمیگیره یه جا نگه میدارم نهار بخوریم کلافه گفتم _با این وضع چطوری نهار بخورم یه شکلات از داخل کیفم بیرون بیار بهم بده همون کافیه _کیفت کجاست ؟گذاشتی داخل ماشین؟ میریم یه جایی که کسی نباشه کلاه بکشی عقب اونطوری میشه نهار بخوری _مگه کیفم رو نیاوردی؟ متعجب گفت _نه نگفتی بیارم نفسم رو محکم بیرون فرستادم _داخل آرایشگاه جامونده اشکالی نداره مامان اینا میارنش نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

| ولی الله مولا علی «ع» | ‌ کسی که کارهای شایسته ای از خود به یادگار گذارد که دیگران از او پیروی کنند ، هرگز نمرده است .

‌ صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️‍🩹.

من عاشق این گیره هاییم که جلوه حجابمونو چندین برابر میکنه🥺🖤 کی گفته مذهبیا نمیتونن استایل های شیک و قشنگ داشته باشن؟😐 محصولات اینجا رو با قیمتهای فوق العاده خفن از دست ندید 💛روزمرگی هاشون ببین☺️ https://eitaa.com/joinchat/1862926649C63debfdba5 تسبیح محرمی فقط 15تا25 هزار تومن؟ 😐 اگه نذر محرمی دارید بهترین گزینن:)

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت971 گذر از طوفان✨ با توقف ماشین دست گل رو روی پام جا بجا کردم _رسیدیم تالار؟ _نه عزیزم بریم نهار بخوریم شاکی گفتم _من با این لباس نمیام داخل رستوران خودت برو نهار بخور بیا همین که شادمان برای تالار بتونم تحملش کنم شاهکار کردم الان میخواد بیاد از نهار خوردنم فیلم بگیره خنده صدا داری کرد و آروم کلاه شنلم رو عقب کشید مهربون گفت _بهانه گیر خانم شادمان رفتن نزدیک های تالار بهمون میرسن رستوران هم نمیریم نگاهی به دور ور انداختم _چرا زیر این درخت پارک کردی ؟ _چون دیواره کسی از اونجا نمیتونه رد بشه خودمم پشت به شیشه روی صندلی میشینم با خیال راحت نهارتو بخوری بعد میریم فقط کباب چی بگیرم بخاطر شدت ضعفی که داشتم مخالفت نکردم شونه م رو بالا انداختم _فرقی نمیکنه لبخندی زد داشبورد رو باز کرد یه ظرف شیشه ای کوچیک با پلاستیکی که دوتا قاشق داخل بود رو بیرون آورد در ظرف رو باز کرد یه قاشق داخل گذاشت _تا میرم و برمیگردم همه شو باید خوردی باشی نگاهی به محتوای ظرف انداختم _مامان برای نگاه کردن نفرستاده گفته باید همه شو بخوری _دستش درد نکنه قاشق رو برداشتم کمی از معجونی که برام فرستاده بود رو مزمزه کردم _خوشمزه س؟ سرم رو تکون دادم _آره همینو بخورم کافیه دیگه نمیتونم غذا بخورم در ماشین باز کرد و پیاده شد _نهار هم باید بخوری نمیتونم نداریم چند قاشقی رو از معجون خوردم نگاهم سمت گوشی فروغی که جلوی فرمان بود رفت گوشیمم داخل کیفم جا مونده فروغی برگشت بگم بزنه محیا بیارش داخل تالار توی ماشین نذارش زاپاس https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

شد شد، نشد میرم کربلا پیش عموم ابالفضل میزنم زیر گریه..

سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

🎥 فرمانده‌ای که مکتب جنگ را به دانشگاه ترجیح داد! 🗓 به مناسبت #سالروز #شهادت فرمانده شجاع ایرانی، #ختم‌ده‌صلوات‌یک‌حمدوتوحید هدیه به #شهیدعلیرضا_موحد_دانش 🌱 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ 🌱

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت972 گذر از طوفان✨ در ماشین رو باز کرد سینی رو جلوی فرمان گذاشت و با دستش نگهش داشت پلاستیکی که دستش بود رو جلو کنار صندلی گذاشت و نشست در رو بست و سمتم چرخید نگاهی به ظرف شیشه ای انداخت لبخند عمیقی روی لبش نشست _خوبه حداقل نصفش رو خوردی ظرف رو برداشتم نگاهش کردم از بس خوشمزه بود بیشترش رو خوردم ولی چرا بازم گرسنمه پارچه ای که زیر سینی بود روی پاش انداخت سینی رو روی پاش گذاشت و نون روی کباب هارو برداشت _دیگه اون معجون بزار کنار نهاربخوریم در ظرف رو بستم داخل داشبورد گذاشتمش فروغی لقمه ای رو سمتم گرفت نگاهم روی لقمه ثابت موند که با لبخند گفت _بگیر دیگه خودت لقمه بگیری دستات کثیف میشه لباستم کثیف بشه باید به یه جماعت جواب پس بدم حرفش درسته با این ناخن های هم روی ناخنم گذاشتن انگار دست ندارم نمیتونم هیچ کاری انجام بدم لقمه رو گرفتم زیر لب گفتم _ممنون لبخندش پر رنگتر شد _نوش جانت ،مامان گفت بعد عمارت بریم رستوران یا خونه نهار بخوریم بعد بریم تالار ولی اینطوری دیر میشد گفتم نه یه کاریش میکنیم الان بشنوه اینطوری داریم نهار میخوریم از دستم شاکی میشه لقمه توی دهنم رو قورت دادم _رستوران میرفتیم توی دید یه جماعت اصلا نمیشد نهار خورد ،خونه هم دورتر میشد لقمه دیگه ای سمتم گرفت و آروم خندید _آره برای همین در این وضع داریم نهار میخوریم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫