AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
پسر دوست مامانم بود #عاشقش بودم همیشه خودمو کنار اون تصور میکردم اما مامانم کاری کرد #خواهر کوچکترم پای #سفره عقد عشق من بشینه #شب عروسی خواهرم شب عزای من بود تا مراسم تموم شد عروس و دوماد رفتن #خونه خودشون همه چی برام تموم شده بود اما صبح خیلی زود با صدای گریه خواهرم و داد و فریاد #داماد از خواب پریدم خواهرم ....
https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1099 گذر از طوفان✨ مینا جلد آمپول و سِرم رو داخل پلاستیک انداخت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1100
گذر از طوفان✨
مینا و محیا بعد از خوردن شام میز رو جمع کردن و اجازه کمک کردن به من و محدثه ندادن زهرا خانم از آشپز خونه بیرون اومد و کنارم نشست دستش رو روی دستم گذاشت و با لبخند گفت
_ماشاءالله چه کدبانویی هستی و ما خبر نداشتیم فکر میکردم فقط تزئینات غذا و دسر
بلدی میخواستم بعد از کنکورت بگم هر وقت آشپزی میکنم بیاکنارم باش یاد بگیری
آروم خندیدم
_چقد ازم نا امید بودید
خنده صدا داری کرد
_ نه عزیزم ،بخاطر درس و مدرسه و سرکار رفتنت فکر کردم شاید تا به حال آشپزی نکردی ولی امشب تمام معادلاتی که برای آشپزیت در نظر داشتم رو با این دستپخت بی نظیریت بهم ریختی مشخص همه غذا ها رو به نحو احسنت بلدی
از تعریفش به وجد اومدم و لبخند زدم
_نه دیگه در این حدم حرفه ای نیستم ،همیشه وقتی مامان آشپزی میکرد کنارش مینشستم دقت میکردم ببینم چکار میکنه بعد اصرار میکردم اجازه بده کمکش کنم برای همین آشپزی رو زودتر از اون چیزی که فکر میکردم یاد گرفتم.
_خدا بیامرزه شون، پس مشخصه صبور بوده که همه چی رو بدون کم وکاستی بهت یاد داده
آهی کشیدم
_بله خیلی زیاد
زهرا خانم نگاهی به محدثه که مشغول کار با گوشیش بود انداخت
_محدثه مامان بهتری ؟
_خدارو شکر یه کم بهتر شدم ولی تا نه ماهگی باید تحمل کنم، دکتر گفت شاید دوباره پیش بیاد ولی نگران نباش
_ان شاءالله که دیگه پیش نیاد
_خداکنه، یهویی احساس گرفتگی و خفه گی بهم دست میده خیلی اذیت میشم
_پیاده روی هم برات خوبه شروع کن
_به مینا گفتم صبح ها بریم اگر بیاد میرم
محدثه سرش رو سمتم چرخوند
_نورا جان شما احساس خفه گی نداری؟
_نه، فقط بخاطر سنگین شدن وزنم اذیت میشم
_خب رفتی پیش دکترت بهش بگو، اگر میخوای یه نوبت از دکتری که میرم پیشش برات بگیرم
لبخند کم رنگی زدم
_ ممنون اگر لازم شد میگم برام بگیرید
سرش رو تکون داد گوشی رو روی میز عسلی گذاشت و کاسه سالادش رو برداشت شروع به خوردن کرد.
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
❣️#سلام_امام_زمانم❣️
سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم
سلام ای که به نامت،سرشته آب و گلم
سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن
به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم..
امام خوب زمانم هر کجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام✋
السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و هق میزدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همهی تکههای آینه رو روی زمین ریخت. باز صدای پر از حرصش رو شنیدم.
_ حرف بزن رویا!
تموم دستش پر از خون شده بود و اون اصلاً توجهی نداشت، فقط فریاد میزد.
_ توی عوضی کی رو دوست داری که بابتش اینجوری ما رو بیآبرو کردی!؟
تو همون اوج خشمش، دستش سمت گلدون شیشهای روی میز رفت و گلدون رو به سمت من نشونه رفت. دوباره از ترس دو دستم رو حائل صورتم کردم. به ثانیه نکشید که گلدون با دیوار نزدیک من برخورد کرد و باز صدای شکستنش، با صدای فریاد علی در هم پیچید.
_ کی رو دوست داری نمک به حروم؟
اینبار با ترس و عجز، بین هق هقم ناله زدم:
_ تو رو علی... تو رو...
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و هق میزدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همهی
رویا دختر هفده ساله ای که به خاطر فوت پدر و مادرش از پنج سالگی خونهی عموش زندگی میکنه. وسط خاستگاریش جلوی کل فامیل میگه جواب من نه هست چون یکی دیگه رو دوست دارم😱
پسرعموش که یازده سال ازش بزرگتره، غیرتی میشه عصبی میگه کیو دوست داری دختره میگه تو رو😎😅
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و هق میزدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همهی تکههای آینه رو روی زمین ریخت. باز صدای پر از حرصش رو شنیدم.
_ حرف بزن رویا!
تموم دستش پر از خون شده بود و اون اصلاً توجهی نداشت، فقط فریاد میزد.
_ توی عوضی کی رو دوست داری که بابتش اینجوری ما رو بیآبرو کردی!؟
تو همون اوج خشمش، دستش سمت گلدون شیشهای روی میز رفت و گلدون رو به سمت من نشونه رفت. دوباره از ترس دو دستم رو حائل صورتم کردم. به ثانیه نکشید که گلدون با دیوار نزدیک من برخورد کرد و باز صدای شکستنش، با صدای فریاد علی در هم پیچید.
_ کی رو دوست داری نمک به حروم؟
اینبار با ترس و عجز، بین هق هقم ناله زدم:
_ تو رو علی... تو رو...
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
رویا دختر هفده ساله ای که به خاطر فوت پدر و مادرش از پنج سالگی خونهی عموش زندگی میکنه. وسط خاستگاریش جلوی کل فامیل میگه جواب من نه هست چون یکی دیگه رو دوست دارم😱
پسرعموش که یازده سال ازش بزرگتره، غیرتی میشه عصبی میگه کیو دوست داری دختره میگه تو رو😎😅
هدایت شده از دُرنـجف
دنیا بدنها را فرسوده
و آرزوها را تازه میکند
مرگ را نزدیک،
و خواستهها را دور و دراز میسازد؛
کسی که به آن دست یافت، خسته میشود
و آنکه به دنیا نرسید، رنج میبرد..
-مولاعلیعلیهالسلام-
نهجالبلاغه؛حکمت۷۲
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1100 گذر از طوفان✨ مینا و محیا بعد از خوردن شام میز رو جمع کردن
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1101
گذر از طوفان✨
مینا از سمت آقایون شروع به تعارف کرد سینی خالی رو روی میز گذاشت و
کنار محدثه نشست
_زن داداش چرا بیشتر ظرفها هنوز از جلد درشون نیاوردی؟
توی ذهنم دنبال جوابی که به مینا میگشتم که زهرا خانم به کمکم اومد
_فعلا وقت زیاده برای باز کردن ظرف و ظروف ،بچه م الان سلامتی و درسش مهمه
لبخندی زد
_آره درسته، حواسم به تو راهیشون نبود
نگاهش رو به من داد
_اگر دوست داشته باشی من و آبجی محیا یه روز میایم چیدمان کابینت ها رو برات درست میکنیم
_ممنون زحمت میشه، چند ماه دیگه درستشون میکنم
_نه عزیزم این چه حرفیه مهمون برای چشم روشنی بچه تون بیاد اینطوری بخوای پذیرایی کنی اعصابت خرد میشه
از آبجی محیا بپرسم کی وقت داره بیایم درستشون کنیم
_اینطوری شرمنده تون میشم
اخم نمایشی کرد
_این چه حرفیه
صدای زنگ آیفون پخش شد مینا بلند شد برای باز کردن در رفت ،در هال رو باز کرد
_داداش طیب و طاهر اومدن
زهرا خانم گفت
_بچه ها رو هم آوردن؟
_نه
صدای یاالله گفتن طیب بلند شد
مینا کنار رفت
_داداش بفرمایید
طیب و خانمش و پشت سرشون طاهر و همسرش وارد شدن طاهر جعبه شیرینی که آورده بود رو سمت مینا گرفت بعد از سلام و احوال پرسی
با لبخند به شوخی رو به مادرش و من گفت
_چشم دلمون روشن آقا طاها افتخار داد از دل نگرانی درمون بیاره برگرده الان کجاست؟
زهرا خانم به کنار پنجره اشاره کرد
_بچه مو اذیت نکنی، بعد از کلی آمپول و سِرُم کمی حالش بهتر شده
دستهاش رو روی گوشه چشمش گذاشت
_چشم
آینده👇
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از گالرےهاناماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای من دنیا چه خبر شده...؟💔
در پشت پرده چه میگذرد
که ما نمیبینیم...؟
در عالم چه رازیست
که جز به بهای خون
فاش نمیشود...؟
*اللهمعجللولیکالفرج*
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
پسر دوست مامانم بود #عاشقش بودم همیشه خودمو کنار اون تصور میکردم اما مامانم کاری کرد #خواهر کوچکترم پای #سفره عقد عشق من بشینه #شب عروسی خواهرم شب عزای من بود تا مراسم تموم شد عروس و دوماد رفتن #خونه خودشون همه چی برام تموم شده بود اما صبح خیلی زود با صدای گریه خواهرم و داد و فریاد #داماد از خواب پریدم خواهرم ....
https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1101 گذر از طوفان✨ مینا از سمت آقایون شروع به تعارف کرد سینی خ
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1102
گذر از طوفان✨
خواهر و برادرای طاها یکی یکی رفتن محدثه هم شب بخیری گفت به طبقه پایین رفت زهرا خانم نگاهی به چهره غرق در خواب طاها انداخت
_نورا جان برو پایین بخواب اگر دوست داشتی برو پیش محدثه بخواب ،حاجی با طیب میخواد بره جایی شاید دیر برگرده با صدای باز شدن در نترسی و بیدار بشی
خودم بالا باشم بهتره ،طاها بیدار شه ببینه مامانش پیششه فکر میکنه هنوز دارم باهاش لج میکنم و برام اهمیتی نداره
_حاج خانم ممنون خودم بالا وایمیسم
لبخند عمیقی روی لبش نشست
_میترسم سرما بخوری اون وقت هم خودت ضعیف میشی هم بچه تون ،اینطوری برای سلامتیت خطر داره
_داخل اتاق میخوابم مواظب هستم
_باشه عزیزم پس طاها بیدارشد حالش خوب نبود حتما بهم زنگ بزن یا صدام بزن
_باشه چشم
شب بخیری گفتم و در رو بستم برق رو خاموش کردم و داخل اتاق رفتم روسریم رو پایین تخت انداختم گوشیم رو از جلوی آینه برداشتم روی تخت نشستم و قفلش رو باز کردم با سیل تماس و پیام های پریسا رو برو شدم
دوباره یادم رفت بهش زنگ بزنم الانم که دیر وقته فردا بهش زنگ بزنم خفه م میکنه
نگاهم سمت پاکت های عکس جلوی آینه رفت
خوب شد خواهراش داخل اتاق نیومدن وگرنه احتمالا کلی سوال میپرسیدن کی آلبوم و فیلم تحویل میگیرید، نمیدونم طاها تحویل گرفته یا کلا از دست من حرصش گرفته و بیخیال شده، حالش بهتر بشه ازش میپرسم.
چراغ خواب رو روشن کردم گوشی رو روی میز کنار تخت گذاشتم بلند شدم چراغ رو خاموش کردم برگشتم روی تخت دراز کشیدم
چشم هام رو بستم و سعی کردم به اتفاقهای که افتاده فکر نکنم که بتونم بخوابم و بعد از چند روز پر از استرس یه کمی استراحت کنم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1102 گذر از طوفان✨ خواهر و برادرای طاها یکی یکی رفتن محدثه هم ش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1103
گذر از طوفان✨
صدای اذان گوشی طاها از خواب بیدارم کرد با چشم های خواب آلودم از تخت پایین رفتم
آروم آروم از اتاق بیرون رفتم گوشی طاها رو از روی میز عسلی برداشتم صداش رو کم کردم به طاها که انگار بی هوش شده بود خیره شدم دستم رو روی شونه ش گذاشتم تکونش دادم
_طاها؟
به سختی پلکهاش رو باز کرد
با صدای که بزور از گلوش خارج میشد گفت
_بله
_میتونی بلند شی نمازتو بخونی؟
دوباره چشم هاش رو بست
_نمازم رو که خوندم
_الان نماز صبح، نه مغرب
دستش رو بلند کرد بی حال روی چشم هاش کشید و دوباره بازشون کرد
_کی منو آورده خونه بابا، چطوری متوجه نشدم
خنده صدا داری کردم
_بالا هستیم
بلند شدم چراغ رو روشن کردم که دور ورش رو ببینه
بلند شد و دستش رو روی دسته مبل گذاشت
با چشم های خسته ش نگاهی به کل هال انداخت متعجب گفت
_بابا اینا کی رفتن؟تو نرفتی پایین؟
_چند ساعت پیش، غرق در خواب بودی بیدارت نکردن
دوباره پرسید
_تو چرا نرفتی پایین؟
_میخواستم بالا بمونم
بُهت زده سمت سرویس رفت و بیرون اومد
سلام نماز رو داد برگشت سر جاش با لیوان آب و داروهاش از آشپزخونه بیرون رفتم قرص و شربتش رو خورد
_دستت درد نکنه، از سوپ دیشب داریم؟
_آره کمی هست صبح برات درست میکنم
لبخند بی جونی روی لبش نشست
_پایین نمیری ؟
لبخندی زدم
_نه
نگاه ناباورانه ش رو از روم برداشت
_ممنون
_خواهش میکنم
سمت کلید برق رفتم که خاموش کنم صداش بلند شد
_نورا؟
قدم های رفته رو برگشتم
_بله؟
_به مامان بگو به خانم جون زنگ بزنه بگه حالم خوبه ،دیروز توی فرودگاه باهاش حرف زدم نگران شد چرا صدام گرفته
_عه با این حالت چرا جواب دادی؟
چشم هاش رو بست
_گوشی روشن کردم دیدم زنگ زدن فکر کردم باخبر شدن چند روزه نبودم زنگ زدم از نگرانی دربیاد
_بخواب به حاج خانم میگم زنگ بزنه
_ممنون
آینده😍👇
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎁 هر روز...
هدیه ی ۲۰ثانیه ای
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein