eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1125 گذر از طوفان✨ سوار ماشین شدیم، نزدیک خونه پریسا گفتم _طاه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ نگاه از پلاستیک های روی صندلی برداشتم _خاله دستتون درد نکنه شرمنده م کردید _این چه حرفیه ناقابله پریسا دستم رو گرفت _بیشتر از این معطلتون نکنیم به کمک پریسا روی صندلی نشستم کنار گوشم آروم گفت _نرفتی دکتر بفهمیم نی نی چیه ؟ لبخندی زدم آروم گفتم _امروز رفتم، الانم اگر کلینیک تعطیل نشده باشه برم سونو گرافی چشم هاش برقی زد _پس بی خبرم نزار _باشه عزیزم کنار صورتم رو بوسید و خداحافظی کردیم به محض بیرون رفتن از کوچه روی صندلی جابجا شدم و وسایل رو نگاه کردم _پریسا میخواسته همه اینا رو تنهایی برام بیاره خوب شد خودمون اومدیم _آره ، میخواستم بگم نورا این همه جزوه برای کدوم درسه خندیدم _بهم نگفته بود مامانش برام ترشی و مربا درست کرده، ولی خیلی زیاده برسیم خونه ببینم چی برام فرستادن صدای زنگ گوشیم بلند شد برش داشتم _طاها ،حاج خانمه _خب جواب بده _سلام حاج خانم _سلام نورا جان کجایید؟ _داریم میریم کلینیک _پس رسیدید بهم خبر بده _باشه چشم _خدا حافظ عزیزم _خدانگهدار _مامان چکار داشت؟ _گفت رسیدیم کلینیک بهش خبر بدم _از اون روزی که رفتید بیرون حالت بد شده همش نگرانته _ای وای نمیدونستم وگرنه توضیح میدادم ضعف کردم چیز مهمی نبوده از گوشه چشمش مهربون نگاهم کرد _نورا ؟ از کلمه جانم گفتنم چقد خوشحال شد دیگه بجای بله باید حواسم باشه بگم جانم _جانم _جانت سلامت عزیزم یه سوالی ازت دارم ولی دوست دارم رُک و راست جوابم رو بدی روی صورتش دقیق شدم _چشم چه سوالی؟ _با مامان و بابام راحت نیستی ؟منظورم اینه توی این چند ماه هنوز نتونستی بعنوان خانواده خودت پذیریشون من که هیچ وقت به پدر و مادرش و حتی خواهر و برادرهاش بی احترامی نکردم چی شده که طاها همچین فکری کرده آب دهنم رو قورت دادم _چی شده که همچین فکری کردی؟ لبخندی گوشه لبش نشست _هیچی عزیزدلم چی بشه ،وقتی حاج خانم و حاج آقا صداشون میزنی احساس میکنم باهاشون راحت نیستی _آها ،منظورت اینه چرا مامان و بابا صداشون نمیکنم سرش رو تکون داد _آره _نمیدونم تا به حال بهش فکر نکردم ولی شاید بخاطر اینکه یهویی باهاشون آشنا شدم و اتفاق های که این مدت افتاد اولش برام سخت بود واقعیتش الانم دیگه خجالت میکشم خنده صدای داری کرد و دستم رو گرفت _الهی دورت بگردم خجالت چرا ،میخوای یه کاری بکنیم _چکار؟ _هر وقت حرف میزنیم نگو حاج خانم و حاج آقا بگو مامان و بابا که خجالتت هم ازبین بره بعد به مرور زمان راحت مامان و بابا صداشون کنی از تصمیمش استقبال کردم _فکر خوبیه کنار درختی توقف کرد _چی شد؟ _خانمی رسیدیم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام زینب خاک را زر می‌کند دخت حیدر کار حیدر می‌کند نام زینب دلنشین و دلرباست دختر مشکل گشا مشکل گشاست س و روز پرستار رو خدمت همه همراهان عزیز و مخصوصاً پرستاران حاضر در کانال تبریک عرض میکنیم.
هدایت شده از  حضرت مادر
عیدی نگرفتن ز خداوند حرام است ، روزی که علی‌ع' صاحب دختر شده باشد🤍. ان‌شاءالله عیدی هممون ظهور هر چه سریع تر ِ آقا امام زمان عج :)))
هدایت شده از  حضرت مادر
4ـ نیکی در حق فرزندان.mp3
16.78M
🔸 درس چهارم: نیکی در حق فرزندان استادغلامی 🍃✨ نسل مهدوی
هدایت شده از  حضرت مادر
enc_17003176723113544162206.mp3
3.52M
آره این علویه واقعا علویه شاهکار زندگیش تو مسجد امویه عهده دار قیامه در مسیر امامه اومده فقط بده راه علی رو ادامه💚
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1126 گذر از طوفان✨ نگاه از پلاستیک های روی صندلی برداشتم _خاله
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ داخل رفتیم نگاهم بین چند خانمی که روی صندلی ها نشسته بودن جابجا شد _طاها ،فعلا که هستن ولی فکرکنم باید منتظر بمونیم _بشین برگه آزمایش رو بده ببرم قسمت پذیرش ببینم چی میگه چند نسخه ای که دکتر نوشته بود رو از کیفم بیرون آوردم _بپرس کی نوبتون میشه _باشه عزیزم سمت پذیرش رفت و بعد از چند دقیقه مسیر رفته رو برگشت کنارم نشست _چی گفت؟ _مدارک تحویل دادم یه نفر دیگه بره نوبت ماست خوب موقعی رسیدیم وگرنه بعدش دستگاه خاموش میکردن باید صبح می اومدیم _پس این خانم ها چرا نشستن فکر کردم همه اینا توی نوبت هستن _برای رادیو لوژی و ام آر ای اومدن سرم رو تکون دادم _ تشنمه _نمیتونی تحمل کنی بریم بیرون یه چیز خنک بخوریم لبخندی زدم _چرا میتونم، بلند شم قدم بزنم امروز زیاد نشستم شروع به قدم زدن کردم چند دقیقه ای نگذشته بود که مسئول پذیرش اسمم رو صدا زد طاها برگه رو تحویل گرفت و همراهم داخل اتاق اومد کنار در آروم پرسیدم _اجازه میدن بیایی داخل؟ لبخندی زد و سرش رو تکون داد خانمی که پشت سیستم نشسته بود مشخصاتم رو نوشت و به پشت پرده اشاره کرد برید داخل الان خانم دکتر میاد طاها کمکم کرد روی تخت نشستم و نگاهی به کل اتاق انداختم _اینجا دوتا در داره دها آروم خندید _به چه چیزهای توجه میکنی _آخه گفت خانم دکتر بیاد تعجب کردم دکتر چطوری از اتاق بیرون رفت ما ندیدیم باصدای خانمی که گفت عزیزم روی تخت دراز بکشید هر دوتا سرمون رو چرخوندیم با خانم مسنی که رو پوش سفید تنش بود روبروشدیم کارهای که گفت رو انجام دادم دکتر روی صندلی نشست و بطری سفید رنگی رو برداشت و مایع ژل مانند خنکی که روی شکمم ریخت برای چند لحظه توی دلم احساس سرما کردم شروع به چرخوندن دستگاهی که دستش بود کرد لبخندی زد و با یه دستش عیکنش رو روی بینیش مرتب کرد چند کلمه انگلیسی رو به خانمی که پشت پرده بود گفت دوباره بادقت به دستگاه خیره شد وگفت _میخواید صدای قلبشون بشنوید چشم هام یهوی گرد شد هر دوتا حیرت زده همزمان گفتیم _قلبشون ؟ در ادامه با استرس گفتم _مگه بچه مون چند تا قلب داره؟ لبخندش عمیق تر شد _دوتا هستن خب باید دو قلب داشتن باشن طاها همونطور با حیرت گفت _دوقلو هستن دوتا دختر یا دوتا پسر؟ دکتر از بهت زدگی منو طاها جا خورد و عینکش رو پایین کشید بهم خیره شد _بله یه دختر و پسر مگه تا الان برای چکاپ نرفتی ؟ همون طوری توی شوک حرفهای دکتر بود بودم با بغضی که یهوی به گلوم نشست گفتم _نه نرفتم دکتر دکمه ای رو فشار داد با پخش شدن صدای ضربان قلبی که کل فضای اتاق پر کرده بود ناخواسته لبخندی روی لبم نشست و اشک چشم هام سرا زیر شد و چند لحظه ای چشم هام رو بستم که دکتر گفت _این چند ماه رو چطوری تونستی تحمل کنی که از حال خودت و بچه ت بی خبر باشی خداروشکر همه چی خوب و عالیه ولی خیلی بی خیال بودنتون کار درستی نبوده چون اگر خدایی نکرده مشکلی برای خودتون یا بچه وجود داشت دیگه نمیشد جلوش رو گرفت چشم هام رو باز کردم با صورت طاها که خوشحالی توش موج میزد رو برو شدم آینده😍😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
امام صادق(ع)فرمودند: ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است. از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
وحشتناک عروس در شب نامزدی ساعت ۵ صبح از خواب بیدار شدم و دیدم برق اتاق دخترم همچنان روشن است اولش فک کردم شاید با نامزدش بیدار مونده ولی وقتی از کنار اتاقش رد شدم با دیدن در نیمه باز دلم شور افتاد کمی که نزدیکتر رفتم دیدم دخترم با چشمانی باز از تخت آویزان است .سریع داخل اتاق شدم و ..... https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
هدایت شده از  حضرت مادر
امام صادق(ع)فرمودند: ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است. از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
وحشتناک عروس در شب نامزدی ساعت ۵ صبح از خواب بیدار شدم و دیدم برق اتاق دخترم همچنان روشن است اولش فک کردم شاید با نامزدش بیدار مونده ولی وقتی از کنار اتاقش رد شدم با دیدن در نیمه باز دلم شور افتاد کمی که نزدیکتر رفتم دیدم دخترم با چشمانی باز از تخت آویزان است .سریع داخل اتاق شدم و ..... https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1127 گذر از طوفان✨ داخل رفتیم نگاهم بین چند خانمی که روی صندلی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ طاها ماشین رو دور زد و سوار شد جواب سونوگرافی رو از داخل پاکتش در آوردم با دیدن عکس کوچیکی که بالای صفحه چسبیده بود دوباره اشک چشم هام سرا زیر شد با صدای معترض طاها چشم از برگه برداشتم _عه چرا داری گریه میکنی؟ با لحن شاکی و ناراحتی گفتم _چرا تا میام همه چی رو درست کنم باید یه اتفاقی بی افته ؟ با انگشت شصتش اشک زیر چشم هام رو پاک کرد _عزیزدلم مگه الان اتفاق بدی افتاده؟ نفسم رو با حرص بیرون فرستادم _وای وای طاها چرا حالم رو درک نمیکنی دارم دیونه میشم، من همش نگران بودم چطوری بچه مون بزرگ کنم ،نیلو و نرگس رو خودم بزرگ کردم ولی روزهای اول خواهر های نازبانو و مادرش اونجا بودن کمک میکردن الان من تک و تنها چطوری دوتا بچه رو بزرگ کنم! دوباره بغض به گلوم حمله ور شد و اشک چشم هام سرازیر شد _باید کلا قید درس و دانشگاه رو بزنم ،فکر کردم استرس و دل نگرانیم ها تموم شد ولی نه تازه میخواد شروع بشه من تحمل ندارم بچه م گریه کنه حالم بد میشه فکر میکنم یه چیزیش هست که گریه میکنه الان دوتا باهم گریه کنن قلبم وایمیسه. کامل سمتم چرخید جواب سونوگرافی رو از دستم گرفت دستش رو زیر چونه م گذاشت و نگاه مهربونش رو به چشم های اشکیم داد _دورت بگردم مگه خودم کنارت نیستم پا به پات میام از بزرگ کردن بچه ها تا درس و دانشگاه همراهتم، چرا اینطوری خودت رو عذاب میدی اینطوری غمبرک بگیری و گریه زاری کنه ناشکری میشه ها بینیم رو بالا کشیدم کف دستم رو روی صورتم کشیدم _ناشکری نمیکنم ،ولی خداییش چرا بچه های طیب و محیا که دوقلو هستن دوقلو نشدن بعد من که خواهر وبرادر دوقلو ندارم بچه هامون دوقلو بشن نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مزایای صدقه به نیت امام زمان عج 🔸خوشا آن درد که درمانش تو باشی⚘ 🎙استاد عالی
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1128 گذر از طوفان✨ طاها ماشین رو دور زد و سوار شد جواب سونوگراف
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ ماشین رو داخل حیاط پارک کرد به چشم هام خیره شد _ببین با چشم و دماغت چکار کردی الان مامان و بابا فکر میکنن دعوامون شده _دست خودم نیست همش کلمه دو قلو توی سرم دور میخور چشم هام پر اشک میشه چی به فکر میکردم دوباره چی شد _بجان نورا همه جوره حواسم به خودت و زندگیمون هست نگران هیچی نباش _نگران بوددن یا نبودنم دیگه شرایط پیش اومده رو درست نمیکنه باید هرچی برنامه ریزی کردم رو بیخیالش بشم _این چه حرفیه قربونت برم فعلا بریم داخل شام بخوریم بعدش مفصل حرف میزنیم باشه؟ پشت دستم رو روی صورتم کشیدم _میشه شام رو بیاری بالا بخوریم _برای شدنش که میشه ولی مامان و بابا تا الان منتظر ما بودن _میدونم بخاطر اینکه چشم های قرمزم رو نبینن گفتم بریم بالا قرمزیشون از بین رفت بیایم پایین _من که میدونم تا مامان سوال کنه دکتر چی گفت دوباره چشمه اشکت بجوش میاد پس اینطوری هم ببیننت اشکالی نداره لبخندی زد و ادامه داد _فقط قبلش بگو دلیل گریه هات من نبودم شام نخورده بیرونم نندازن بی صدا خندیدم _‌عمرأ سوگلیشون بیرون نمیدازن _عه اینطوریا نیست ها حالا میخوای امتحان کن _الان دیگه زمان خوبی برای امتحانش نیست _چرا؟ _چون خودمم باید همراهت بیام لبخند عمیقی روی لبش نشست _عه پس چقد خدا منو دوست داره ،بریم شام رو بخوریم بریم بالا صبح زود بیدار بشیم بریم دنبال کارهامون زودتر انجام بشن پیاده شدیم قبل از اینکه درهارو قفل کنه گفتم _طاها وسایلی روی صندلی عقب میاری _باشه عزیزم آینده😅😅😅🤦‍♀ https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا