_دستمال بگیر، اشک هات روپاک کن
_نمیخوام پاک کنم، من روببرخونه مون
_هنوزحرف هام تموم نشده، تموم شد چشم
تند و تیز سمتش چرخیدم
_مگه حرف دیگه ای هم مونده که بگی، اصلانمیخوام هیچی بشنوم. اصلا الان خودم میرم
_نه بابا بلدی بری خونه،انقدگریه کردی اصلا جلوی پات رومیبینی که ادرس خونه روپیداکنی
_اره بلدم، چشم های خودمه میخوام کورشون کنم
_اولا بی جامیکنی، دوما این چشم هاصاحب داره که الان اینجا نشسته سوما تامیرم ومیام این دونه های الماس ریخته شده روصورتت روپاک میکنی، برگردم ببینم گریه میکنی من میدونم وتو
قبل ازاینکه حرفی بزنم درماشین روبازکرد پیاده شد،
https://eitaa.com/joinchat/4026466456C5a963fdb8e
#اشتراکی