حسین در کردستان فرمانده محور دزلی بود، همیشه کوملهها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربههای زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند. یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کوملهها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمیآورد.
به او گفت: «حالا من با تو چکار کنم؟» کومله در جواب گفت: «نمیدانم، من اسیر شما هستم.» حسین گفت: «اگر من اسیر بودم، با من چه میکردی؟» کومله گفت:«تو را تحویل دوستانم میدادم و ۲۰هزار تومان جایزه میگرفتم. حسین گفت:«اما من تو را آزاد میکنم.» سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد.
آن شخص، فردای آن روز حدود ۳۰ نفر از کوملهها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد آنها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند.
#ختم_ده_صلوات
#شهید_حسین_قجه_ای
تاریخ شهادت
#02_15