eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاترین دکمه ش رو بستم و تو چشم هاش خیره شدم _علی، من خیلی خوشحالم که به تنها آرزوم رسیدم. لبخند کجی زد و پیشونیم رو بوسید. _عروس کوچولوی من، بالاخره کار خودش رو کرد. خودم رو لوس کردن و سرم‌ رو توی سینه‌ش جا دادم. _همیشه فکر میکردم‌ اگر نشه زمین‌و آسمون رو به هم میدوزم که بشه. تو باید مال من میشدی اخم‌نمایشی کرد و با انگشت آروم‌ روی بینیم‌ زد. _تو مال منی پرو خانم! https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac اثری دیگر از
بالاترین دکمه ش رو بستم و تو چشم هاش خیره شدم _علی، من خیلی خوشحالم که به تنها آرزوم رسیدم. لبخند کجی زد و پیشونیم رو بوسید. _عروس کوچولوی من، بالاخره کار خودش رو کرد. خودم رو لوس کردن و سرم‌ رو توی سینه‌ش جا دادم. _همیشه فکر میکردم‌ اگر نشه زمین‌و آسمون رو به هم میدوزم که بشه. تو باید مال من میشدی اخم‌نمایشی کرد و با انگشت آروم‌ روی بینیم‌ زد. _تو مال منی پرو خانم! https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac اثری دیگر از یه عشق کهنه و قدیمی که با اصرار دختره به نتیجه میرسه😍