eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1098 گذر از طوفان✨ صدای نورا گفتن زهرا خانم هر لحظه نزدیک تر می
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ مینا جلد آمپول و سِرم رو داخل پلاستیک انداخت _نورا جان یه قاشق میاری شربت به داداش بدم _باشه یه قاشق رو برداشتم از آشپز خونه بیرون رفتم شربت رو از داخل پلاستیک داروها برداشت بازش کرد یه قاشق به طاها داد دستمال رو گوشه لبش کشید _زن داداش سوپ آماده شده؟ _چند دقیقه دیگه شیر رو بهش اضافه کنم آماده س بالشت زیر سر طاها رو مرتب کرد _فعلا تا سوپ آماده میشه استراحت کن طاها چشم هاش روبست ،مینا بلند شد پلاستیک آشغال هارو داخل سطل زباله گوشه آشپز خونه انداخت _کمک نمیخوای لبخندی زدم _نه ممنون منتظرم مامان اینابیان بالا میز شام رو بچینم _پس برم دستهامو بشورم صداشون کنم _ممنون شیر رو به سوپ اضافه کردم چند باری همش زدم کاسه ای رو برداشتم چند ملاقه سوپ داخلش ریختم سوپ رو کشیدی؟ _بله سینی که کاسه سوپ داخلش بود رو برداشتم و روی اپن گذاشتم _ببخشید یه قاشق دیگه بهم میدی کمی بخورم مز مزه ش کنم _باشه عزیزم یه قاشق رو پر کرد و خورد _چقد خوشمزه س دستور پختش رو بهم میدی تعریفش لبخند به لبم آورد _نوش جان چشم میگم _تا مامان و بابا و بقیه نیومدن سوپ داداش بهش بدم بعد میام کمکت میز رو بچینیم سرم رو تکون دادم و تشکر کردم به طرف گاز رفتم و مشغول کشیدن غذاها شدم آینده😍 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫