شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت163 گذر از طوفان✨ پیاده شدیم کیف پولم رو محکم روی پشت دستم زد ب
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت164
گذر از طوفان✨
لباسم روعوض کردم موهام روشونه زدم باگلسرم بستمش پاکتی که فروغی داده بود رو از داخل کوله پشتیم بیرون آوردم واز اتاق بیرون رفتم
نیلو نگاهی بهم انداخت دستش رو روی بینیش گذاشت وبا صدای بچه گونه ش گفت
_آجی خوابیده سروصدا نکنی
آروم خندیدم کنارش نششتم دست های کوچولوشو بوسیدم
_کی گفته من سروصدا میکنم؟
_هیچکی مامان گفت برو باعروسکت بازی کن آبجی بخوابه سرو صدا نکنی بیدار میشه
ناز بانو از سرویس بیرون اومد نگاهش بین من و نیلو چرخید یه برگ دستمال کاغذی از داخل جعبه روی میز عسلی برداشت
_شما دوتا چی بهم دیگه میگید ؟
چقد فکرش غلط واشتباه که از حرف زدن من با یه دختر بچه میترسه
_چی میخوام بگه ؟
پشت چشمی نازک کرد
_چرا بهت بر میخوره منظوری نداشتم
سمت نرگس رفتم نگاهی به صورت کوچولو وسفیدش انداختم وهدیه فروغی رو کنار گهوارش گذاشتم ناز بانو بالای سرم ظاهر
_این پاکته چیه ؟ توکه همون روز اول هدیه دادی
_مال من نیست رئیس شرکتمون برای چشم روشنی نرگس فرستاد
یهوی لبهاش کش اومد لبخند عمیقی روی صورتش نقش بست
_دستش دردنکنه چه کار خوبی کردی گفتی بهشون معلومه آدم باکمالات وبا شعوریه
یهوی خنده م گرفت تلاشم برای اینکه نخندم بی فایده بود و ناز بانو با حرص بهم خیره شد
_مگه لطیفه برات تعریف کردم داری غش میکنی
گلوم رو صاف کردم ونفس عمیقی کشیدم
_کمتر از لطیفه نبود
پاکت باز کرد با چشم های برق زده ش شروع به شمردن ایران چک ها کرد
_خداخیرش بده کم هم نفرستاده
پاکت رو داخل جعبه ای که هدیه های چشم روشنی رو داخلش گذاشته بود انداخت ودرش روبست وگفت
_حواست به کارهای که میگن انجام بدی باشه معلومه خیلی آدم حسابی هستن بی نظمی وتنبل بازی درنیاری بندازنت بیرون بیکار بشی
چشم هام از شنیدن حرفش گرد شد
چقد پرروه این دستور هم میده من چطور کار انجام بدم کاش به فروغی نمیگفتن که اونم هدیه نمیداد
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫