eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت545 گذر از طوفان✨ بارهنگم رو خوردم استکان رو روی سینی گذاشتم در
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ سرم رو از روی میز برداشتم پریسا چشم از صفحه کامپیوتر برداشت و هول شده از روی صندلی بلند شد سمتم اومد یه برگ دستمال از داخل جعبه دستمال کاغذی برداشت روی پیشونیم کشید _صورتت خیس عرق شده بلند شو بریم خونه داری میترسونیم آب دهنم رو بزور قورت دادم با پیچ خوردن دلم و احساس حالت تهو از روی صندلی بلند شدم _حالم داره بهم میخوره دستم رو جلوی دهنم گرفتم سعی کردم سمت در برم درد و سوزش معده م توان راه رفتن رو ازم گرفت دست از گوشه در گرفتم بغض به گلوم نشست ناخواسته صدام بلند شد باگریه گفتم _پریسا زنگ بزن خانم خزایی بیاد دستپاچه گوشیش رو از روی میز برداشت شماره خانم خزایی رو گرفت _جواب نمیده الان میرم شماره آژانس میگیرم تند تند کامپیوتر رو خاموش کرد صدای نگران خانم خادمی توی اتاق پیچید با دست پشت دست دیگه ش زد _خاک عالم مادرچی شدی ؟ پریسا کیف هر دوتامون برداشت سمت در اومد _ببخشید خانم خادمی میشه این کیف هارو بیاری میخوام ترانه رو از روی زمین بلند کنم _بچه داره از حال میره باید زنگ بزنیم اورژانس الان به آقا طیب میگم زنگ بزنه بزور دستم رو رو به بالا تکون دادم و لب زدم _نگید، پریسا کمک میکنه بلند میشم برم خونه خوب میشیم بی توجه به حرفم از اتاق بیرون رفت با سر و صدا طیب رو از اتاق مدیریت بیرون آورد "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫