eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت547 گذر از طوفان✨ طیب نسخه ای که دکتر نوشته بود رو با نگرانی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ دوتا پرستاری که بالای سرم بودن هیچ کدوم نتونستن رگ دستم رو پیدا کنن با بی حالی و دردی که داشتم دستم رو روی لب تخت گذاشتم سعی کردم بشینم و عصبی گفتم _نمیخوام سرم بهم بزنید پرستار سومی که با لبخند وارد شد کنارم وایساد و مهربون گفت _با این حال که تا جلوی در سالن هم نمیتونید برید دستتون بدید به من شاید رگتون پیدا کردم از شدت دردی که داری رگ هات پیدا نمیشه اینجوری مجبوریم سرم رو به پاتون وصل کنیم که خیلی اذیت میشید اشک چشم هام روی صورتم سرازیر شد با حال زاری که داشتم گفتم _هر دو تا دستمو داغون کردن نتونستن رگم پیدانشد به پرستار کناری اشاره کرد _چند برگ دستمال کاغذی براش بیارید نگاه مهربونش سمتم برگشت _اجازه میدید من دستتون ببینم دوباره دراز کشیدم و دستم رو سمتش گرفتم چند باری پد الکی رو روی دستم کشید با فرو رفتن سوزن داخل دستم با بغض گفتم _رگم پیدا شد؟ لبخند مهربونی زد _آره عزیزم فقط دستت رو تکون نده که سوزن جابجا نشه _باشه پرستار چند برگ دستمال کاغذی برام آورد زیر لب تشکر کردم و ازش گرفتم آروم روی صورتم کشیدم وچشم هام روبستم صدای دکتربلند شد _نخوابی ،اگر سر گیجه یا حالت تهو داشتی سریع بگو _نه بیدارم فقط چشم هام رو بستم _خوبه با قرار گرفتن دستی روی دستم چشم هام رو باز کردم با صورت نگران پریسا روبه رو شدم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫