شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت555 گذر از طوفان✨ سینی رو کنار پنجره گذاشتم دراز کشیدم و به
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت556
گذر از طوفان✨
سجاده م رو جمع کردم به صورت بابا که ناراحت بود خیره شدم و صداش زدم
_بابا ؟
_جان بابا؟
_به چی فکرمیکنید ؟
نفس عمیقی کشید به سینی کنار پنجره اشاره کرد
_دیشب انقد غرق خواب بودی چند بار عمه ت صدات زد برای شام بیدار نشدی به ناز بانو گفتم سهمت رو برداره هر وقت بیدار شدی بخوری وقتی نان و پنیر رو دیدم متوجه شدم شام برات بر نداشته من معذرت میخوام عزیزم
خاک تو سرم چرا سینی بر نداشتم که الان بابا اینطوری ناراحت بشه ،برای نازبانو متاسفم که بخاطر اینکه من رو اذیت کنه حرف شوهرشم گوش نمیده
لبخندی زدم
_شما چرا معذرت بخواید ،بهش فکر نکنید
کنارش نشستم دستش رو گرفتم روی سرم رو بوسید
_نمیشه بهش فکر نکرد بخاطر خود خواهی خانواده م آرامش توام گرفته شده ولی فعلا راهی بجز صبرکردن نداریم تا خوب بشم اون وقت درست رفتار و زندگی کردن رو به ناز بانو یاد میدم
دوست دارم از بابا بپرسم مامان هم مثل نازبانو توی زندگی اذیتش کرده و اینکه چطوری انتخابش کرده ولی میترسم ناراحتش کنم
صدای بابا بلند شد
_ترانه جان؟
_جانم بابا؟
_حواست کجاست
لبم رو به دندون گرفتم شرمنده گفتم
_ببخشید یا لحظه حواسم پرت شد
_پرت چی؟چیزی شده؟
_نه بابا چی بشه همه چی خوبه
_باشه نمیخواد منو گول بزنی هر وقت خواستی هرچیزی بگی چه خوب چه بد بدون هیچ نگرانی حرفت رو بزن یا سوالت رو بپرس
آروم خندیدم،عمرأ نمیشه بابا رو گول بزنم
_چشم
روی سرم رو بوسید
_چشمات سلامت و بی بلا عزیرم بخواب صبح ساعت هشت بیدارت میکنم بریم بیمارستان
_بیمارستان چرا؟
_باید عکس و آزمایش ها رو نشون دکتر بدم که جلسه بزارن برای عمل بعد چه تاریخی رو ثبت کنن،توام ببرم پیش یه دکتر داخلی آزمایش هاتو نشون بدم ببینم وضع معده ت چطوره
_بابا من که دیروز دکتر بودم
_میدونم عزیزم ولی میخوام خودمم باشم با دکتر حرف بزنم
دلم نمیخواد بابا بخاطر معده دردم فکرش مشغول بشه ولی مخالفت کنم اینطوری بیشتر فکرش مشغول میشه
_باشه چشم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫