شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت556 گذر از طوفان✨ سجاده م رو جمع کردم به صورت بابا که ناراحت ب
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت557
گذر از طوفان✨
حالا دیگه فروغی نمیتونه گیر بده چرا سر کار نرفتم صبح به پریسا بگم میرم بیمارستان اگر نخواد بره سرکار به خانم خزایی بگم بعد از ظهر دنبالش نیاد خودشم زنگ بزنه به شرکت خبر بده
پلک های سنگین شده م رو روی هم گذاشتم
خواب رفتم
با صدای زنگ گوشیم چشم هام رو نیمه باز کردم گوشیم رو از روی زمین برداشتم صدای زنگش رو قطع کردم روی زمین نشستم خمیازه ای کشیدم
دوباره گوشیم رو برداشتم شماره پریسا رو گرفتم
بعد از خوردن چند بوق صدای خواب آلودش پخش شد
_دیشب خوب خوابیدی کله سحر زنگ زدی منو بدخواب کنی که چی بشه ؟
خنده صدا داری کردم
_سلام ببخشید نگران شدی؟
_من که نه ولی فروغی دیشب پیام داده بود حال خانم نیکجو چطوره ازشون خبر دارید
دیگه مجبور شدم زنگ زدم خونه تون
مار عفیتون جواب داد خوابیدی ولی معلوم بود حسابی سوخته و حالش گرفته
_نازبانو؟چرا مگه چی گفت؟
_اره مگر بجز اون مار دیگه ای دارید
_پریسا خدابگم چکارت کنه
_چرا؟
_بخاطر اسم های که براش انتخاب میکنی ،حالا چی بهت گفت؟
_شاکی بود معده درد چه ربطی به خوابیدن داره دوستت الکی خودشو بخواب زده دوتا بشقاب جابجا نکنه منم بهش گفتم همه کارای خونه رو که ترانه انجام میده یکی دوبارم شما انجام بده جای بشقاب و وسایلت رو بدونی کجاست
از جوابش خنده م گرفت
_عصبانی نشد ؟
_نه فکر کنم سکته ناقص زد گفت خداحافظ گوشی رو قطع کرد اگر حرفی زد بی جواب نزاریش پررو تر میشه
_دیگه حرفی نمیزنه دیشب زهرش رو ریخت
_مگه چکار کرده؟
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫