شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت626 گذر از طوفان✨ با صدای لرزش گوشیم از کنار پنجره بلند شدم گوش
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت627
گذر از طوفان✨
با قدم های بلند سمت ایستگاه راه افتادم و هر چند قدمی که برمیداشتم نگاهی به پشت سرم مینداختم چند نفس عمیق کشیدم و در ماشین فروغی رو باز کردم روی صندلی نشستم و در رو بستم
_سلام
_سلام خوبی؟
سرم رو تکون دادم
_ممنون
ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد به صندلی های عقب اشاره کرد
_آب میوه و آب داخل پلاستیک روی صندلی بردار بخور نفست برگرده
_نفس عمیقی کشیدم
_الان خوب میشم
چند خیابون رو رد کرد پشت چراغ قرمز توقف کرد کمربند صندلیش رو باز کرد سمت صندلی ها چرخید پلاستیک رو برداشت روی پام گذاشت
_روی دلم موند یه بار حرفی بزنم دیگه تکرارش نکنم
نگاهم رو به پلاستیک دادم
_دستتون درد نکنه
_بطری آب باز کن داری توی سرفه زدن خفه میشی
_آب بخورم حالم بهم میخوره، دارم بهتر میشم
نگاهی به دوطرف خیابون انداخت
_هرجا چایی داشت بگو نگهدارم
_لازم نیست ،برید محضر زودتر برگردم خونه
_بریم خرید بعد میریم
نوچی کردم
_خرید چرا چیزی لازم نیست
نگاهی به مانتو روسریم انداخت قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم
_نه لباس فرم مدرسه پوشیدم نه رنگش تیره س
خنده صدا داری کرد
_هرطور تو راحت باشی ولی لباس عقد رنگ روشن میپوشن
ناخواسته خنده م گرفت
_نه برای هر عقدی، ان شاءالله برای عقدتون خانمتون رنگ روشن میپوشه
به چشم هاهم خیره شد از حرفی که میخواست بزنه پشیمان شد نفسش رو محکم بیرون فرستاد و زیر لب گفت لا إله إلّا اللّه
چرا قاطی کرد آروم پرسیدم
_حرف بدی زدم!
بی توجه به حرفم سرش رو سمت شیشه ماشین چرخوند با سبز شدن چراغ راهنما حرکت کرد
جواب نمیدی نده معلوم نیست چش شد
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫