eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.2هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت665 گذر از طوفان✨ سریع خودش رو به مبلی که نشسته بودم رسوند مضطر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ از روی مبل بلند شدم فروغی هم بلند شد و سمت میزش رفت _این فرم ها رو باید امضا بزنید ببرم یا همین جا باشه؟ _نه خودم میبرمشون بالا دستم رو روی دستگیره در جابجا کردم لبخندی زد _چی میخوای بگی؟ بدون مقدمه چینی گفتم _میشه خانم ملک بیان اینجا کار کنن؟ آروم خندید به شوخی گفت؟ _بیاد اتاق مدیریت؟ با حرص گفتم _نه بیاد شرکت پایین سرش رو به بالا تکون داد کشدار گفت _نخیرررر لبم رو پایین کشیدم _چرا مگه چه فرقی داره بالا باشه پایین؟ باخنده گفت _اولا آقای امیری اجازه نمیده چند روز پیشم گفت خانم خجسته برگرده بالا قبول نکردم بعدشم خانم ملک کارمند شرکت بالاس کافی بگم به کسری اون وقت لج میکنه خانم خجسته هم برگرده _آقای امیری اخلاق ندارن بین حرفم پرید _عه این چه حرفیه _خب راست میگم _بعضی از آدما توی مشکلاتشون صبر ندارن با بقیه اطرافیانشونم اخلاقشون کمی تند میشه کسری اون روزها توی شرایطی خوبی نبود _خب این طور اخلاق های به ضرر خودشونه باید تمرین کنن رفتارشون درست کنن و عصبانیتشون روی سر همه خالی نکنن ابرو هاش رو بالا انداخت _چشم من سعی میکنم مواظب باشم عصبانی نشم عصبانی بهش خیره شدم از نگاهم خنده ش گرفت دستگیره در رو محکم پایین کشیدم و بیرون رفتم خانم خادمی از روی صندلی کنار آبدارخونه بلند شد _چایی براتون آوردم نبودید الان میارم براتون لبخندی زدم _دستتون درد نکنه الان خودم میبرم داخل رفتم استکان خودم و پریسا رو برداشتم دوتا چایی ریختم روی سینی گذاشتم و سمت اتاق رفتم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫