شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت681 گذر از طوفان✨ _چرا داخل نرفتی ؟ _همینطور _ببخشید طاهر ا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت682
گذر از طوفان✨
فروغی شاید خودش چایی یا نسکافه میخواد که تعارف کرد
برم کتری رو روشن کنم یه چایی تازه دم درست کنم
بلند شدم و داخل آشپزخونه رفتم در کتری رو باز کردم نگاهی به آب داخلش انداختم
درش رو بستم زیر گاز رو روشن کردم
چقد تنبله بجای چای دم کردن چای کیسه ای خریده
صدای فروغی بلند شد
_نورا؟
چند قدم جلو رفتم
_بله اینجام
نگاه مهربونی بهم انداخت
_فکر کردم ناراحت شدی رفتی
حیرت زده گفتم
_از چی ناراحت شده باشم؟
_بخاطر در خواست پروژه دختر همسایه مون الان با داداش حرف زدم از خانواده شون تعریف کرد و گفت آشنا هستن من نمیشناختمشون چون پدرش خیلی آقا و محترم هستن خانمش هم شناختشون برای همین قبول کرده کمکش کنیم منم گفتم نمیتونم خودت اگر میتونی پیگیری کن
از توضیحاتش خنده م گرفت
_صحبت شما با دختر همسایه تون ربطی به من نداره که ناراحتم کنه بعدشم چرا کمکش نمیکنید خوب نقشه شون رو بررسی کنید
یکی از ابرو هاش رو بالا انداخت
_اولا کلی کار ریخته روی سرم خوبه از جز به جز کارهای شرکت باخبری چند روزه وقت نکردم یه نگاه کوتاه به کتابهام بندازم دوما وقتم داشتم نمیتونستم کمکش کنم
سوما هم الان گفتم که بعدأ سو تفاهم پیش نیاد بگی اون روز چرا با همسایه تون حرف زدی
دوباره از حرف آخرش خنده م گرفت
بهش میگم به من ربطی نداره میگه بعدأ سو تفاهم نشه، به من چه چکار میکنه
_به چی میخندی خانم خوش خنده؟
سمت گاز رفتم قوری رو برداشتم
_هیچی
_تو گفتی منم باور کردم حداقل بگو نمیخوام بگم
باز شروع کرد
_داری چایی درست میکنی؟
سرم رو تکون دادم
_بله
لبخند ملیحی زد
_ دستت دردنکنه بیا زودتر این نقشه هارو مرتب کنم بعدش باید برم بیرون برگردم فیزیک رو باهمدیگه رفع اشکال کنیم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫