✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت690
گذر از طوفان✨
آخرین ظرف چلو کباب رو داخل سبدی که خانم کریمی گفته بود گذاشتم
ظرف زرشک رو برداشتم و سمت پریسا رفتم
_زرشک رو بریزم روی چلو مرغ ها؟
با آستین مانتوش عرق روی پیشونیش رو پاک کرد
_ظرف های که روی میز هستن رو بریز
به طرف پنجره رفتم نگاهی به آسمونی که داشت تاریک میشد انداختم و نگران به پریسا گفتم
_داره شب میشه هنوز جوجه کباب و خورشت ها رو بسته بندی نشدن
نگاهش سمت پنجره رفت
_با سه تا سفارش گرفتنشون چه وضعی درست شده خوبه روز آخره عمرأ دیگه اینجا نمیایم به بابات گفتی اومدیم آشپزخونه؟
_آره ولی گفتم زود بر میگردیم میترسم حالش بد بشه
_به دلت بد راه نده زرشک ها رو بریز
ظرف زرشک رو برداشتم سمت میز رفتم
خانم کریمی و پرگل با قابلمه بزرگی داخل اومدن
پریسا وا رفته نگاهی بهشون انداخت
_این قابلمه چیه؟
_برنج
دستم رو بلند کردم روی سرم گذاشتم
_وای این برای کدوم سفارشه ؟
_برای سفارش مراسم آخره ولی منو پرگل بسته بندیش میکنیم شما فقط سالاد هارو بسته بندی کنید که برید خونه
درظرفهای که روی میز چیده شده بود رو بستم
سمت ظرفهای که محتویات سالاد داخلشون بود رفتم پریسا هم اومد کمکم شروع به بسته بندی کردیم
باصدای زنگ گوشی که داخل آشپزخونه پخش شد ظرفی که دستم بود رو روی میز گذاشتم با قدم های بلند سمت کیفم رفتم تند زیپ کیفم رو کشیدم گوشی رو بیرون آوردم با دیدن صفحه خاموشش نفس راحتی کشیدم وگفتم
_گوشی کی داره زنگ میخوره ؟
پرگل از کنار ظرفشویی گفت
_فک کنم گوشی منه
گوشیم رو نگاه کنم ببینم بابا زنگ نزده
قفلش رو باز کردم عدد صد و بیست و چهار تماس بی پاسخ با پیام های که بالای صفحه بود ضربان قلبم رو بالا برد
صفحه تماس ها رو باز کردم
_وای بابا بیست بار زنگ زده فروغی نود بار
خانواده پریسا و عمو هم زنگ زدن خدا بخیر کنه
انگشتم که درحال لرزش بود رو روی جعبه پیام ها کشیدم دیدن هشت پیام بابا و دو پیام پونه و شصت پیام فروغی باعث شد استرسی بدی به جونم بی افته
انگشتم رو روی پیام بابا گذاشتم و نوشتم
_بابا جون کارمون طول کشیده تموم بشه زنگ میزنم
پریسا نگران صدام زد
_چی شده چرا رنگ پرید؟
زبونم که خشک شده بود رو بزور چرخوندم
_بابا زنگ زده پونه زنگ زده پیام فرستادن همه شون نگران کردیم
_بیا این سالاد هارو تموم کنیم حق دارن نگران بشن ساعت ده شبه تا برسیم خونه دوازده شده
زنگ بزنم ببینم محمد و پونه میتونن بیان دنبالمون بعید میدونم الان آژانس ماشین داشته باشن
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫