شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت725 گذر از طوفان✨ با قدم های بلند خودم رو کنار تخت رسوندم دست ب
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت726
گذر از طوفان✨
نگاهی به برنج شفته شده انداختم قابلمه رو روی سینک گذاشت
عمه سینی داروهای بابا رو روی اپن گذاشت و گفت
_بابات میگه برنج هرجوری شده همونطور درستش کن
به قابلمه اشاره کردم
_اصلا نمیشه با کباب تابه ای خوردش دوباره درست میکنم
نوچی کرد
_پس صبرکن برم لباس هامو عوض کنم خودم میام درست میکنم
_نه عمه برید پیش بابا بشینید درست میکنم
_داداش و زن داداش پیشش هستن منم بیام پیش تو
قابلمه رو خالی کردم برنج رو روی صافی ریختم که سرد بشه برای مرغ و خروس های خونه آقاجون بفرستم
قابلمه رو شستم چند لیوان برنج داخلش ریختم
وسط شستن برنج عمه داخل اومد دستم رو کشید
_برو کمی استراحت کن من برنج درست میکنم
اصرارم برای تموم کردن کار آشپزی بی فایده بود قبل از اینکه از آشپزخونه بیرون برم به عمه گفتم
_عمه به عمو و زن عمو بگو برای شام بمونن زنگ بزنن بچه هاهم بیان
_باشه عزیزم توبرو داخل اتاقت من حواسم هست
ممنونی گفتم و داخل اتاق رفتم و در رو بستم
گوشیم رو از روی دراور برداشتم و کنار پنجره دراز کشیدم
کاش پریسا اینا مهمون نداشتن زنگ بهش میزدم باهاش حرف میزدم صفحه گوشی رو باز کردم داخل پوشه پیام ها رفتم روی اسم پریسا زدم و براش نوشتم
_مهمون هاتون هستن؟
پیام رو فرستادم چند دقیقه ای منتظر جواب موندم ولی جوابی نیومد
گوشی رو کنارم گذاشتم و چشم هام رو بستم
کاش فردا پنجشنبه بود میرفتم پیش مامان و کلی باهاش حرف میزدم باید سه روز دیگه صبر کنم تازه اگر فروغی کارش برای روز پنجشنبه درست نشه وگرنه باید چهار روز صبرکنم
چشم هام رو باز کردم و گوشی رو برداشتم
ازش بپرسم کارپنجشنبه ش درست شد یانه اگر گفت نه، بگم پریسا همون پنجشنبه بریم
دوباره پوشه پیام هارو باز کردم و برای فروغی نوشتم
_آقای فروغی برنامه روز پنجشنبه تون درست شد یانه؟
بعد از فرستادن پیام دوباره چشم هام روبستم چند دقیقه ای گذشته بود که با صدای زنگ گوشیم چشم هام رو باز کردم
فروغی چرا جواب پیام رو با پیام نمیفرستم این زنگ زدن هاش یه روزی مشکل ساز میشه
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫