شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت749 گذر از طوفان✨ خریده ها رو نفس نفس زنان کنار در هال گذاشتم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت750
گذر از طوفان✨
شکلات و تنقلاتی که برای نیلو داخل کابینت چیدم رو نشونش دادم
_اینا رو یه روز تموم نکنی ها دندون درد میگیری برای سلامتیتت هم ضرر داره روزی یه دونه میخوری باشه؟
سرش رو تکون داد به پلاستیک کنارم اشاره کرد
_پس اینا مال کیه؟
لبخندی زدم
_اینام برا تو ولی میخوام بزارم داخل کشو میز قفلش کنم هر وقت اینا تموم شد دوباره برات داخل کابینت میزارم
ناز بانو سینی به دست داخل آشپزخونه اومد با اخم نگاهی به پلاستیک کنارم انداخت
_خرید هارو جیره بندی کردی !کارمون به کجا رسیده که تو باید برای ما تصمیم بگیری این مسخره بازی چیه همه رو بچین
بلند شدم و پلاستیک رو برداشتم بهش خیره شدم
_هر طوری دوست داری فکر کن ،برای یه هفته نیلو خوراکی گذاشتم زودتر تموم بشه تا هفت روز تموم نشه خبری از تنقلاتش نیست ،اینام بر میدارم که یهویی کسی اومد تعارف نکنی نفری چند تا بردارن ،تا بعد از تموم شدن امتحان هم خبری از خرید نیست
با لحن پررو و اعتراض گفت
_بیخود برای خودت برنامه ریزی نکن مگه میشه یک ماه خرید نری
_وقتی چیزی کم وکسر نیست بله میشه
_شاید ده روز دیگه این نصف خریدی که انجام دادی تموم شد ،اون وقت باید بری خرید
_اگر بذر و بخشش نداشته باشی یه ماه که هیچی اندازه دوماه به هیچی لازم نداریم
_عموت اینا برن به بابات میگم بعدش ببینم میتونی بلبل زبونی کنی
_خودم به بابا میگم که یه وقت دروغ نشنوه
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫