شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت754 گذر از طوفان✨ بعد از سه ساعت ونیم تمرین و رفع اشکال به اصرا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت755
گذر از طوفان✨
در هال رو باز کردم بوی پیاز سوخته توی دماغم پیچید نگاهم سمت آشپزخونه کشیده شد با دیدن شعله گاز تند داخل رفتم شعله رو خاموش کردم و صدام رو بلند کردم
_نمیخوای آشپزی کنی چرا وسایل خراب میکنی
طلبکار داخل اومد
_رفتم لباس نرگس عوض کنم بار آخرت باشه صداتو برای من بلند میکنی
_شعله گاز رو خاموش میکردی بعد میرفتی نزدیک بود خونه رو به آتیش بکشی
_من هرطوری دلم بخواد آشپزی میکنم خونه خودمه هرجا آتیش بگیره به کسی ربطی نداره
پوزخندی زدم
_خونه بابای منه نه تو
منتظر جوابش نموندم تند سمت اتاق رفتم با عصبانیت در اتاق رو بهم کوبیدم
چند نفس عمیق کشیدم ،چه گرفتاری شدم این یه روز خوش برامون نذاشته
لباس هام رو عوض کردم گوشیم رو برداشتم
دوست ندارم پریسا رو زحمت بندازم بهش بگم خودم نهار درست میکنم غذا نیاره
صفحه گوشی رو باز کردم چشمم به تماس های بی پاسخ و پیام های روی صفحه افتاد
وای فروغی چرا انقد زنگ زده خوبه گوشیم روی سکوت بود وگرنه پریسا شماره شو میدید میفهمید
صفحه پیام هارو باز کردم چقدم پیام فرستاده
_هنوز برنگشتی؟
فکر کرده خنگم یا فراموشی دارم وقتی گفت برگشتی پیام بده خودش چرا دیگه پیام داده
نمازم رو بخونم پیام بدم ببینم چکار داشته
سجاده و چادر نمازم رو روبه قبله انداختم و برای گرفتن وضو بیرون رفتم
انقد که ناز بانو عصبیم کرد حواسم به شرایط بابا نبود یهویی صدام رو بلند کردم الان چرا نیستش
نیلو رو صدا زدم ناراحت از اتاق بیرون اومد
_بله آبجی؟
_بابا کجاست؟
_عمو اومد دنبالش رفتن ورزش کنه
از کلمه ورزشش خنده م گرفت
_چرا ناراحتی ؟
_مامان گفت یه بار دیگه بگی گرسنمه میزنم تو دهنت گرسنگی یادت بره
دلم براش سوخت و سعی کردم لبخند بزنم دستش رو بالا آوردم بوسیدم
_نماز بخونم خودم نهار درست میکنم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫