شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت760 گذر از طوفان✨ از سرویس بیرون اومدم دست وصورتم رو با دستمال
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت761
گذر از طوفان✨
حل نکنه، عمرأ اگه دیگه سوال درسی ازش بپرسم نهایتش چند سوال این مبحث جواب نمیدم یا هرچیزی که ازش بلد بودم رو مینویسم شایدم محمد جواب ها رو برای پریسا بفرسته اون وقت فروغی ضایع بشه
نفس عمیقی کشیدم به کلمات زبان خیره شدم
چندباری معنی یه کلمه رو تکرار کردم ولی تلاشم برای بخاطر سپردن معنیش بی فایده بود، کلافه از روی صندلی بلند شدم
کاش بهش پیام نمیدادم که اینطوری اعصابم بهم نریزه و تمرکزم رو از دست بدم
پنجره رو باز کردم باد سردی به صورتم بر خورد چند نفس عمیق کشیدم
با باز شدن در اتاق چرخیدم ناز بانو نگاهی به سرتا پام انداخت
_شعله بخاری تا درجه هزار زیادش کردی بعد پنجره رو باز میکنی اتاق خنک بشه تعادل گرما وسرما نداری در اتاق رو باز بزار گرمت نشه هزینه گاز هم بالا ببری
ابرو هام رو توی کشیدم
_اگر سخنرانیت تموم شد در اتاق رو ببند میخوام درس بخونم
پررو تر از قبل گفت
_کنار پنجره بدون دفتر وکتاب درس میخونی
_نخیر بلند شدم کمی استراحت کنم هوای به سر وصورتم بخوره باز شروع کنم
_بجای هوا خوری و فاز شاعرانه به راه انداختن بیا یه سوپی چیزی برای حاجی درست کن
_تا وقت شام غذاش آماده میشه
_پس منو بچه ها چی؟
_از نیلو بپرس چی درست کنی
_من سرم درد میکنه هرچی برای حاجی درست کردی ماهم از اون میخوریم
_غذای بابا رو اندازه ای که بخوره درست میکنم برو شام درست کن
_باشه درست نکن منم میگم حاجی از بیرون یه چیزی بگه برامون سفارش بدن
نفس کلافه ای کشیدم
خدایا دیگه دارم از دست این زن کم میارم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫