✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت762 گذر از طوفان✨ پنجره رو بستم و سمت میز رفتم کتاب زبانم و مدادم رو برداشتم برگشتم کنار بخاری نشستم مشغول مرور و تمرین املاءکلمات قبلی شدم خوبه کلمه های درس سوم رو بلد بودم بلند شدم از اتاق بیرون رفتم به طرف تخت بابا رفتم _بابا جون؟ _جانم عزیزم گوشت برات کباب کنم یا بخار پز؟ _باباجان برو درستو بخون فعلا گرسنه م نیست _فعلا میخوام استراحت کنم فقط بگید چی درست کنم؟ _این که استراحت نمیشه ،میگم ناز یه چیزی درست کنه _من راحتم بابایی خودم درست میکنم سمت آشپزخونه رفتم بسته گوشتی که روی سینک گذاشته بودم رو داخل سینی گذاشتم وشستم توری کباب رو برداشتم روی شعله گاز گذاشتم و شعله رو روشن کردم ظرف نمک رو برداشتم بانوک انگشتم کمی نمک روی گوشت ها ریختم ،ناز بانو داخل اومد طلبکار گفت _میخوای روی گاز کباب درست کنی !برو منقل رو روشن کن داخل حیاط درست کن بدون اینکه نگاهش کنم گفتم _زیاد درست نمیکنم که منقل و آتیش لازم باشه _کباب چه کم چه زیاد بوش میچیه توی خونه خفه میشیم _هود رو روشن میکنم _سقف سیاه بشه من میدونمو تو عصبی سمتش چرخیدم _وای ناز بانو بسته دیگه از صبح روی اعصابم هستی یه طوری حرف میزنی انگار اولین بار روی گاز کباب درست میکنم خودم حواسم هست _الان برای پنج نفر میخوای درست کنی نه یه نفر _نه فقط برای بابا میخوام درست کنم خودت شام درست کن _توی که داری درست میکنی چند تیکه بیشتر کباب کن نمیری که خود خواه پوز خندی زدم کی به کی میگه خود خواه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫