eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت783 گذر از طوفان✨ صدای زنگ گوشیم بلند شد خودکار دستم رو روی برگ
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ قاشقم رو توی بشقاب گذاشتم و کمی آب خوردم با لرزش گوشیم روی میز عسلی نگاه همه به طرف میز کشیده شد نیلو گوشی رو برداشت _آبجی به دوستت بگم شام میخوری قبل از اینکه حرفی بزنم انگشت کوچیکش رو روی صفحه کشید با این کارش استرس گرفتم یهوی ضربان قلبم بالا رفت عمو و عمه نگاهی به نیلو انداختن و عمو شماتت بار به نیلو گفت _دختر گل نباید بدون اجازه گوشی آبجی رو جواب بدی نیلو که متوجه کار اشتباهش شده بود سر بزیر گوشی رو برام آورد نگاه پر از اضطرابم رو به صفحه گوشی دادم ، دیدن شماره فروغی دستپاچم کرد سعی کردم تابلو بازی در نیارم به خودم مسلط باشم که کسی متوجه استرسم نشم گوشی رو از نیلو گرفتم بدون کنار گوشم گذاشتم توی دلم شروع به دعا کردم که فروغی حرفی نزنه که کسی صداشو بشنوه آروم گفتم _سلام پریسا چند دقیقه دیگه بهت زنگ میزنم خداحافظ چند ثانیه ای گوشی رو کنار گوشم نگهداشتم و پایینش آوردم خدارو شکر حرفی نزد و سریع قطع کرد لیوانم رو داخل بشقاب گذاشتم عمه دستم رو گرفت و گفت _برو درستو بخون خودم جمع میکنم ومیشورم از پیشنهادش خوشحال شدم لبخندی زدم و گوشی رو برداشتم _ممنون بلند شدم و سمت اتاق رفتم که با صدای ناز بانو جلوی در اتاق ایستادم و چرخیدم _کی باید این همه باندی که دور دستت برای یه سوختی کوچیک پیچیدی رو باز کنی خوبه شام امشب عمه درست کرده آورده خودشم میخواد ظرفهارو جمع کنه بشوره چشم دیدن اینکه من کار نکنم رو نداره میخواد با این حرف زدنش به بقیه بگه سوختگی دستم چیز مهمی نیست نفس عمیقی کشیدم سعی کردم یه طوری جواب بدم که بحثی پیش نیاد و اعصاب بابا بهم نریزه _دکتر گفته وقتی دارو هام تموم شد میتونم دیگه دستمو پانسمان نکنم ولی باید دوهفته دیگه دستم رو ببینه پشت چشمی نازک کرد وگفت _بخاطر اینکه دوباره پول ویزیت بگیره اونم شلوغش کرده دستت چیزی نشده که این همه مراقبت بخواد عمه به ناز بانو خیره شد وگفت _دکتر به پول ویزیت یه نفر دونفر احتیاج نداره حتما برای سلامتیش لازمه که دوباره بره ،ترانه اگر دستشم نسوخته بود الان باید بره درسشو بخونه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫