شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت78 گذر از طوفان✨ فروغی روزنامه رو محکم روی میز کوبید وناراحت و
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت79
گذر از طوفان✨
شفقت یه برگ دستمال کاغذی از جعبه روی میزش برداشت اشک هاش رو پاک کرد دوباره اشک چشم هاش جاری شد با صدای پر بغضش گفت
-آقا بخدا بخاطر اینکه کارای شرکت عقب نیفته این کار رو کردم
طاها کلافه وناراحت گفت
-بنظرخودتون دلیلتون خنده دار نیست کارای شرکت چرا عقب بی افته پس کارمندهای اینجا باشما دارید چکار میکنید
شفقت با دستمال دستش گوشه های بینیش رو پاک کرد
-آقای فروغی این دوماه کارای شرکت بیشتر از قبل شده منم عصر برای شرکت اومدن اذیت میشم از اینجا که میرم باید برم خونه پدرم غذا درست کنم کارای خونه رو بجای مادرم انجام بدم بعدشم کارای خونه خودم وقتی میرسیدم شرکت نای کار کردن نداشتم کل اتاق بایگانی ریخته بهم چند روزه میخوام جمعش کنم نمیشه فکر کردم یکی استخدام بشه روزانه بهش حقوق بدم دو یا سه روز در هفته بیاد هم کمک حال خودمه هم کارهای شرکت بهم نمیریزه
طیب نگاه دلخوری بهش انداخت
-کسی هم استخدام کردی؟
شفقت با سوال طیب دوباره بعض کرد و سرش رو به نشونه آره تکون داد
طاها دوتا دستش رو روی سرش گذاشت
-ای وای خانم شفقت باچه عقلی این کاررو کردید
دوباره صدای گریه شفقت بلند شد
-آقا بخدا چهار چشمی مواظب بودم یه هفته اومد بعدش گفت کار اینجا زیاده نمیام دوباره به دفتر روزنامه گفتم آگهی رو چاپ کنن
طاها نفس کلافه کشید
-خانم شفقت شما که نمیتونستید از پس کارا بر بیاید باید به من یا طیب یا طاهر میگفتی خودمون کسی رو استخدام میکردیم
-ترسیدم از حقوقم کم بشه اون وقت من میموندم کلی قسط وهزینه
طاها پوزخندی زد رو به طیب گفت
-به هر سازی که زد گفتید طاها مشکلی نیست طاها سخت نگیر الان داره میگه نگران کم شدن حقوقش بوده خنده دار نیست
خانم شفقت شما هر وقت مشکل داشتی هر وقت مرخصی میرفتی کی از حقوقتون کم کردم که الان اینطور بگید
با همون حال زارگفت
-آقا بهم اجازه بدید جبران میکنم اشتباه کردم ببخشید اصلا جریمه م کنید از حقوقم کم کنید
طاها باحرص وجوش نگاه متاسفی بهش انداخت سمت اتاقش رفت جلوی در اتاق چرخید رو به من وپریساگفت
-بیاید داخل اتاق
طیب سوالی بهش خیره شد قبل از اینکه حرفی بزنه طاها گفت
-چرا اینطور نگاهم میکنی میخوام ببینم شرایط استخدام دارن یانه
-دوتا بچه چکاری میتونن انجام بدن!
پریسا از روی صندلی بلند شد سمت طیب چرخید
-شما بگید چه کاریه اگر بلد نبودیم میریم ولی داخل آگهی زده نظافت این رو بلدیم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫