شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت797 گذر از طوفان✨ چه روی داره لج کردن خوب نیست ،خودش لج کرده خو
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت798
گذر از طوفان✨
با صدای آروم فروغی وتکون خوردن دستم چشم هام رو باز کردم
_نورا جان؟ساعت خواب
انگشت های دست چپم رو روی صورتم کشیدم
_وای نفهمیدم کی خواب رفتم
آروم خندید
_وقتی بهت میگم برو بخواب حرف گوش نمیدی صبح اینطوری خواب آلود هستی
میخوام جگر بخر همین جا بخوریم یا ببریم خونه؟
نگاهم سمت کبابی که خیلی شلوغ بود رفت
_چقد شلوغه من میل ندارم ولی برای خودتون بخرید
_مگه صبحانه خوردی؟
سرم رو تکون دادم
_آره
_چی خوردی؟
_شکلات
لبخندی زد
_شکلات هم شد صبحانه،میخوای فسفرهای مغزتو بسوزونی باید شکلات خوردن که نمیشه
_کاش همونم نمیخوردم معده م ریخته بهم
نگاهش رنگ نگرانی گرفت
_قرصهات همراهت نیست؟
_چرا هست ولی نمیخورم
ابروهاش رو بالا انداخت
_چرا؟
_میترسم بخاطر قرص ها معده م بیشتر درد بگیره
_چون صبحانه نخوردی اینطور شدی صبحانه بخوری خوب میشی برم چند سیخ سفارش بدم و زود بیام
_باشه
کیف پولش و گوشیش رو برداشت و پیاده شد مثل همیشه در ماشین رو قفل کرد و به طرف کبابی رفت
به بابا خبر بدم بیدار نشه ببینه نیستم نگران بشه
گوشیم رو از کوله پشتیم بیرون آوردم و وارد صفحه پیام ها شدم و برای بابا نوشتم
_سلام بابایی صبح چند بار صداتون زدم بیدار نشدید رفتم کلاس برای رفع اشکال شیمی
پیام رو فرستادم
فروغی بهم محرمه و بابا ازهمه چی خبر داره ولی بازم چقد سخته بگم همراه فروغی هستم خداکنه زودتر این روزها تموم بشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫