eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
14.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت80 گذر از طوفان✨ روی مبل های که روبروی میز فروغی بود نشستیم ن
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ پریسا دستش رو روی دستگیره در گذاشت که صدای فروغی بلند شد _کسی که دنبال کار باشه باید مثل بچه ها رفتار نکنه پریسا تند چرخید قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم _مثل بچه ها رفتار نکردیم شرایط کارتون برای یه نفره ولی ما دو نفریم فروغی نگاه طلبکاری بهمون انداخت _مگه گفتم یکیتون فقط استخدام میشه؟ نگاهی به برادرش انداختم _آقای فروغی گفتن یه نفر لازم دارید _برای اینجا بله با انگشتش به سقف اشاره کرد _برای شرکت طبقه بالا هم یه نفر لازمه ناخواسته لبخند روی لب من وپریسا نشست که از چشم هر دو تا فروغی ها پنهون نموند فروغی باتعجب سمت برادرش برگشت _طاها حواست هست داری چکار میکنی ؟ _آره این همه استخدام کردید منم یه بار حق این کار رو ندارم؟ _چرا داری ولی سنشون برای این کارا کمه، خودت اذیت میشی این دوتا دختر خانم سمج هم توی کارها کم میارن پریسایهوی زبونش باز شد و ناراحت گفت _آقای فروغی ما سمج هستیم یاشما ؟دوست ندارید استخدام بشیم بحثش جداست ولی نگید برای کار کردن کم میاریم بزارید ما چند روز بیایم سر کار اگر بلد نبودیم یا بقول شما کم آوردیم خودمون پا پس میکشیم میریم دوتا برادر بهم دیگه خیره شدن طاها به برگه ای که روی میز گذاشته بود اشاره کرد _این مدارکی که اینجا نوشتمو فردا بیارید هر دوتا باهم جلو رفتیم فروغی تاکیدی گفت _فردا ساعت یک ونیم شرکت باشید اصلا خوشم از بی نظمی نمیاد پس اگر میخواید سر ساعت نرسیدکلا نیاید پریسا دستش رو دراز کرد برگه رو برداشت _ کدوممون شرکت طبقه بالاباید بریم؟ فروغی باخودکار دستش به پریسا اشاره کرد _شما میرید شرکت طبقه بالا خودکار رو سمت من گرفت _شما اینجا پریسا برگه رو تا زد _باشه فردا ساعت یک ونیم اینجایم شایدم زودتر فروغی لبخند بی جونی زد سرش رو تکون خداحافظی کردیم از اتاقش بیرون اومدیم شفقت با دیدن پریسا ابروهاش رو توی هم کشید باصدای گرفته ای گفت _آخرش کار خودتو کردی که منو توی دردسر بندازی پریسا ابروهاش رو بالا انداخت _دروغ نمیگفتید که لو نرید کیفش رو کشیدم _بیا بریم الان این دوتا از اتاق بیان بیرون ببینن کل کل میکنیم بد میشه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫