شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت865 گذر از طوفان✨ به چای های که ناز بانو ریخته بود خیره شدم یکی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت866
گذر از طوفان✨
پریسا پوشه هارو داخل کمد گذاشت و درش رو بست کش و قوسی به بدنتش داد و گفت
_امروز چقد کار کردیم کاش میشد زودتر بریم خونه انقد خسته م دوست دارم تا فردا ظهر بخوابم
خنده صدا داری کردم
_مدرسه رو هم تعطیلی کردی
خندید
_حیف نمیتونم وگرنه میگفتم یک هفته تعطیل کنن
_این هفته باید بیخیال استراحت بشی
لبش رو پایان کشید سرش رو تکون داد
_زودتر این چند روز بگذره
_میگذره بعدش میگی عه چقد زود گذشت
راستی پس فردا باید بریم خونه صدف اینا
_کاش چند روز بعد از عروسی پونه میرفتیم
_خودت گفتی پنجشنبه بریم وگرنه منم بهش قول نمیدادم نریم بدقول میشم
روی صندلیش نشست
_شوخی کردم میریم ،کاش فروغی اینا هر هفته عروسی فک وفامیلشون بود
با تعجب گفتم
_چرا ؟فک وفامیل فروغی اینا چه ربطی به ما داره
_نهار و پذیرایی که برای شیرینی عروسی طاهر آوردن شرکت عالی بود
وسط حرف زدنش خنده ش گرفت
_بسم الله به چی میخندی؟
_ما که عروسی طاهر نرفتیم من کارت عروسی پونه رو برای همه خانواده فروغی بیارم بگم به آقا طیب ما که نتونستیم بیایم شما بیاید عروسی خواهر من
از حرفش خنده م گرفت
_اون وقت فکر میکنن خل شدی
_اینا معلومه خانواده شون از اون آدم حسابی ها هستن میان ،از این تازه به دوران رسیده های که چپ و راست میرن کلاس میزارن نیستن
حیرت زده گفتم
_واقعا میخوای دعوتشون کنی؟
سرش رو روبه بالا تکون داد و خندید
_نه بابا
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫