شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت897 گذر از طوفان✨ کمی آب خوردم و به بشقاب نگاهی انداختم اگر نم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت898
گذر از طوفان✨
قاشق رو برداشتم و مشغول شدم از آشپزخونه بیرون اومد کنارم نشست یه پیاله ماست روی میز گذاشت
_غذات تموم شد ماست رو کامل بخور
منتظر جوابم نموند رو به شوهرش گفت
_خواستم آب پرتقال بگیرم چند تا پرتقال بیشتر داخل یخچال نیست یه زنگ به طیب بزن بگو سر راه میوه بخره بیاره
_چشم برم وضو بگیرم بعد بهش زنگ میزنم
_چشمت سلامت ،دستت درد نکنه
آخرین قاشق رو خوردم دستمالی روبرداشتم گوشه لبم کشیدم و زیر لب گفتم
_ممنون
_نوش جانت ماستمم بخور
اگر نخورمش کوتاه نمیاد یه چیزی بهش بگم شاید بیخیال شد
_فکر کنم برای معده م خوب نیست بعضی وقتها هم ضعف میکنم
_زیادش ضرر داره این چند قاشق طوری نمیشه
نفسم رو بیرون فرستادم کلافه پیاله رو برداشتم و زیر نگاهش همه ماست رو خوردم و تشکر کردم و نوش جانی گفت
ظرف ها رو داخل سینی گذاشت سینی رو برداشت و سمت آشپز خونه رفت و بعد از چند دقیقه برگشت و کنارم نشست
دستش رو روی دستم گذاشت به چشم های قرمزم خیره شد زیر نگاهش دوام نیاوردم و سرم رو پایین انداختم
_میدونم حالت خوب نیست و زمان میبره تا آروم بشی نمیخوام بگم حالا یه اتفاقی افتاده فراموش کن این حرفها شعاره حال بد کسی به سادگی خوب نمیشه و هر اتفاقی هم فراموش شدنی نیست ،ولی یه خواهشی ازت دارم میدونم خیلی سخته ولی ازت میخوام سعی کنی این چند روزی که خواهرای طاها و عروس ها میان برای خرید و کارهای عقد وعروسی یه طوری رفتار نکنی متوجه اتفاقهای که افتاده بشن دوست ندارم هیچکسی متوجه بشه چون نمیخوام بعدأ تو طاها اذیت بشید باشه؟
چشم هام با شنیدن حرفهاش پر اشک شد
بزور لب زدم
_عقد و عروسی لازم نیست هیچی هم نمیخوام بخرم
زاپاس
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫