eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت965 گذر از طوفان✨ گره روسریم رو درست کردم فروغی لبخند عمیقی روی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بعد از دوساعت چرخیدن و آتلیه رفتن یکی از آتلیه ها انتخاب شد فروغی سمت مسیری که محیا گفت رفت کمی بالاتر از مزونی که لباس هارو خریده بودیم توقف کرد محیا در ماشین رو باز کرد و گفت _نورا جان نمیایی یه بار دیگه لباس رو بپوشی یه بار اندازه گرفتن حوصله ندارم دوباره برم لباس عوض کنم و نظر بدن _نه فک نکنم دیگه لازم باشه حتما اندازه س آروم خندید _این چند روز حسابی خسته ت کردیم حق داری پس من برم لباس بگیرم و بیام پیاده شد و سمت مزون رفت،به خیابون خیره شدم با چشم رفت و آمد افرادی که رد میشدن رو دنبال میکردم دیدن چند دانش آموز با پوشش لباس فرم و کیف مدرسه که در حال حرف زدن باهمدیگه بودن باعث شد بغض کنم و اشکی که یهوی مهمون چشم هام شد سرا زیر بشه بینیم رو بالا کشیدم انگشت هام رو زیر چشم هام کشیدم که فروغی با تعجب اسمم رو صدا زد _نورا ! چرا گریه میکنی ؟باز چی شد؟ دستمالی رو از جیب پالتوم بیرون آوردم و روی صورتم کشیدم _هیچی دستش رو روی بازوم گذاشت و نگران گفت _کسی برای هیچی گریه نمیکنه ببینمت سرم رو چرخوندم _گفتم که هیچی نشده اخم ریزی کرد _بگو ببینم چی شده راستشو بگو فلسفه هم نباف نفس کلافه ای کشیدم _چند تا دانش آموز رو دیدم دلم گرفت اخمش رو باز کرد بادلحن ملایم تری گفت _این دیگه گریه داره بعد مراسم میری مدرسه با همون بغض توی گلوم لب زدم _دیگه هیچ وقت نمیشه درس بخونم ابروهاش بالا پرید _کی همچین حرفی زده؟ _میدونم لازم نیست کسی بگه،مدیر مدرسه مون دانش آموزی که عقده کرده باشه میگفت خانواده هاشون بیان پرونده ببرن من که از عقد هم گذشته کلا باید ترک تحصیل کنم دستش رو از روی فرمان برداشت و کامل سمتم چرخید مهربون گفت _نه عزیزم ترک تحصیل چیه این همه دبیرستان یه جا دیگه ثبت نامت میکنم باید برای کنکور هم آماده بشی با باز شدن در ماشین و سوار شدن محیا هر دوتا ساکت شدیم فروغی از داخل آینه لبخندی به خواهرش زد _بریم؟ _آره داداش برو نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫