شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت980 گذر از طوفان✨ مهمون های که پشت سر ماشین عروس اومده بودن خدا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت981
گذر از طوفان✨
خانواده فروغی تا جلوی در بدرقه مون کردن تک بوقی برای خانواده ش زد تند پاش رو روی گاز گذاشت از کوچه بیرون رفت
سرم رو به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم صدای زنگ گوشیش سکوت داخل ماشین رو شکست تماس رو وصل کرد و روی بلند گوگذاشت
_جانم آبجی مینا
_داداش کیف وسایل نورا رو یادتون رفت ببرید میتونی دور بزنی بیایی ببریشون
_نه فردا میام میبرمشون
_باشه کاری نداری؟
_نه آبجی ممنون که خبر دادی
خدا حافظی کرد و گوشی قطع کرد
دلخور گفتم
_منم اینجا هیچی نیستم ، مگه لباس های خودت جا مونده که میگی نه
بدون اینکه نگاهم کنه جواب داد
_بی لباس که نیستی بعدشم الان مگه میخوای بری بیرون که لباس لازم باشه
نفسم رو کلافه بیرون فرستادم
_فقط لباسم نبود گوشی و کیفمم بود
_گوشیت پیش خودمه از محیا گرفتم
روی صندلی جابجا شدم
_پس چرا توی تالار بهم ندادیش ؟
_نگفتی منم یادم رفت
_آها چرا یادت رفت ؟بگو عمدأ ندادیش
نوچی کرد
_لعنت بر شیطون ،تموم کن این بحث خاله زنک بازی رو بسه دیگه
_تو شروع کننده همه بحث ها هستی بعد به من میگی تمومش کن خوبه منم گوشیتو بردارم بهت ندم بعد بگم پیش من بود
_چند ساعت گوشی دستت نبوده دنیا به آخر رسیده؟
_نه دنیا به آخر میرسید که الان کنار دست تو ننشسته بودم خونه بابام بودم
با حرص گفت
_نورا یه کلمه دیگه حرف بزنی من میدونمو تو
زاپاس
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫