eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
و تا ابد؛ ما به فدایِ صلابت و اقتدارِ شما♥️
♦️تیتر فعلا این باشه: ما عـلی فروش نیستیم
~🕊 🎨 هر‌وقت‌بیڪار‌شدی، یہ‌تسبیح‌بگیر‌ دستټ هے‌بگو: 🤲🏻 هم‌ دل‌ خودت‌ آروم‌ مےگیرهـ هم‌ دل‌ آقا♥ ڪہ‌‌ یڪے‌داره‌ برای‌ظهورش‌ دعا‌مےڪنہ‌🤲🏻
یا حَبِیبَ مَن تَحَبَّبَ إلَیک وَ یا قُرَّةَ عینِ مَن لَاذَبک وَ انقَطَعَ إلَیک. ای عزیزِ دل آنکه تو را دوست دارد و ای نورِ چشم آنکه به تو پناه آورده و از همه به سوی تو گسسته است.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت236 گذر از طوفان✨ ابروهاش رو بالا انداخت بی توجه به حرفم ادامه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ سر کوچه از تاکسی پیاده شدیم پریسا بقیه کرایه رو از راننده گرفت در ماشین رو بست پول رو سمتم گرفت _برش دار برای کرایه فردا به طرف کوچه راه افتادیم پریسا یهوی نگاهش سمت قصابی ومیوه فروشی سر خیابون رفت وپرسید _ترانه چند روز دیگه وقت داری قسط روبدی؟ _نهایتش تا پنجشنبه صبر میکنن _ذهنم همش درگیریشه _ببخشید تقصیر منه _نه بابا اون عفریته مقصره آدم هم نمیشه _تغییرکنه جای تعجب داره _دیشب پونه میگفت بریم برای عید لباس بخریم گفتم فعلا نه نیم نگاهی بهش انداختم _خب برو بخر چرا نمیری؟ _وقتی قسط تسویه کردی حقوق گرفتیم باهم میریم میخریم _تو برو بخر منم بعد میخرم _پونه منو تنها نگفت منظورش اینه توهم بیایی _نمیشه تو و پونه بخاطر من خرید نرید _کاش امشب بیایی خونه ما ناز بانو بخاطر کارای خونه اعصابتو بهم میریزه _بیام اونجا هم بدتر میشه برم خونه حوصله کل کل ندارم هرچی بگه جوابشو نمیدم جلوی در خونه از پریسا جدا شدم در باز کردم و داخل رفتم بادیدن حیاط بهم ریخته وپر از وسایل حالم بدتر گرفته شد ناز بانو در راهرو باز کرد وبیرون اومد _چه عجب خانم برگشتی کفش هامو کنار جای کفشی انداختمو گفتم _ناز بانو اعصاب ندارم انقد خسته م که حد حساب نداره الانم میخوام برم بخوابم تا وقتی عمو بیاد دنبالم برم بیمارستان پس بیخیال سر وصدا کردن وغر زدن باش وگرنه همین الان زنگ میزنم به عمو یا دایی بیان دنبالم برم خونه آقاجونم با اخم جلوتر اومد _چشمم روشن کارت به جای رسیده صداتو برای من بلند میکنی و با تهدید باهام حرف میزنی بزار حاجی برسه خونه من تکلیفمو با تومشخص میکنم بی توجه از کنارش رد شدم زندگیمون رو زیر و رو کرده زبونش روز به روز دراز تر میشه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍 🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند . https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95
کسی که روح بزرگی دارد جسم او خواه یا ناخواه به رنج و زحمت خواهد افتاد استاد شهید مطهری🌱
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 .
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت237 گذر از طوفان✨ سر کوچه از تاکسی پیاده شدیم پریسا بقیه کرایه ر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ صدای ترانه جان گفتن عموصابر از خواب بیدارم کرد با انگشتام چشم هام رو ماساژ دادم نشستم وکش قوسی به بدنم دادم _سلام عمو کی اومدی _سلام عزیزم همین الان بلند شو لباساتو عوض کن بریم _چشم الان آماده میشم بلند شدم قبل از اینکه از اتاق بیرون برم عمو صدام زد چرخیدم _جانم ؟ _خونه چرا انقد بهم ریخته س؟ لبم رو پایین کشیدم _ناز بانو چند روز مونده به عید یادش افتاده خونه تکونی کنه سرش رو متاسفم تکون داد باید بگم بیان کمکش وگرنه احتمالا سال تحویل هم خونه همینطور میمونه آروم خندیدم همراه عمو از اتاق بیرون رفتم آبی به دست وصورتم زدم از سرویس بیرون اومدم برگشتم داخل اتاقم تند تند لباس هام رو عوض کردم پاکتی که فروغی داده بود رو داخل کیفم گذاشتم و از اتاق بیرون رفتم _عمو من آماده م از روی مبل بلند شد وسمت در هال اومد _زن داداش ما رفتیم ترانه هم تا یه ساعت پیش داداشش باشه سلمان میارش خونه _باشه داداش بسلامت عمو سمت ناز بانو چرخید _فردا میگم بیان کمکتون کارهای خونه تموم بشه چند قدم جلوتر اومد _داداش زحمت نیفتید باترانه کارا رو انجام میدیم عمو از حرفش جا خورد به وسایل داخل هال اشاره کرد و در جوابش گفت _ترانه این وسایل سنگین رو جابجا کنه اصلا نباید کار کنه نازبانو دست و پاشو گم کرد نه منظورم این نبود کار سنگین انجام بده به چشم هاش خیره شدم و ابروهام رو بالا انداختم از طرز نگاه کردنم هول کرد وسرش رو پایین انداخت _عمو بریم دیر نشه خداحافظی گفت وسمتم اومد _بریم عزیزم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
سلام دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍 🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند . https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95
♥️🍃 بمناسبت سالروز تولد شهید حمید سیاهکالی. 🌸🍃به نیت شادی روح این شهید عزیز. سهم هر نفر ۱۰۰ صلوات و یک یس.🌸🍃 ان شاءالله بتونید از این شهید عزیز هدیه خود رو دریافت کنید😍