eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  حضرت مادر
سلام‌ نمازم رو دادم و به علی که سرسجاده‌ش ذکر می‌گفت نگاه کردم.‌ برای رفتار دیروزش اصلا ازم دلجویی نکرد. _علی هموجور که با سر انگشت‌هاش ذکر می‌گفت گردنش رو به عقب چرخوند. خودم رو مظلوم کردم _تو دیگه من رو دوست نداری؟ با تعجب ابروهاش بالا رفت و سرش رو سوالی تکون ریزی داد. دست از سبحان‌الله گفتنش برنداشت _دیروز بی‌خودی من رو دعوا کردی خندید و سرش رو تکون داد و کف هر دو دستش رو روی صورتش کشید و گفت _انقدری که من تو رو دوست دارم... _آدم یکی رو دوست داره بی‌خودی دعواش می‌کنه؟ _بیخودی بود؟! _نبود؟ کامل سمتم چرخید _نه نبود.‌به خاطر رضا اعصابم خورد بود یکم شلوغش کردم ولی بی‌خودی نبود. نمایشی اخم کرد _اصلا بگو ببینم کی به تو اجازه داد میلاد رو ببری بیرون؟ دلخور نگاهم رو ازش گرفتم _الان باید توضیح هم بدم! با خنده خودش رو سمتم کشید _الان قاضی تویی؟ خب بگو چی‌کار کنم که از این حالت در بیای. حکمت چیه؟ ناراحت نگاهش کردم _بغلم کن ابروهاش بالا رفت و جوری که انگار یه بچه جلوش نشسته با عشق نگاهم کرد _چه حکم قشنگی.‌ دست هاش رو .... https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸 #پارت1146 گذر از طوفان✨ به پارچه سبز رنگی که دست طاها بود خیره شدم –ا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ صورتم رو خشک کردم طاها روبروم وایساد نگاه مهربونش رو به چشم هام داد _الان با این صورت اخم آلود بیرون بریم بقیه فکر میکنن یه اتفاقی افتاده ،اخم هات رو باز کن که بریم پشت چشمی براش نازک کردم و سمت در رفتم خودش رو بهم رسوند با لحنی که حسی پیروزی داشت گفت _آفرین به خانم حرف گوش کنم بیرون رفتیم طاها در اتاق قفل کرد و کلید رو سمتم گرفت _بندازش داخل کیفت کاری که گفت رو انجام دادم به جمع خانواده شون اضافه شدیم از همه شون خدا حافظی کردیم مینا ومحیا با آب و قرآن جلوی در راهرو ایستادن از زیر قرآن رد شدیم با آقا حشمت و خانمش هم خدا حافظی کردیم نگاهم توی حیاط چرخید و آهی کشیدم ای کاش بابا هم همراهمون می اومد جای مامانم چقد خالیه با اینکه از بابا خداحافظی کردیم ولی دوست داشتم الان بودش طاها گوشی به دست بهم نزدیک شد در ماشین باز کرد با سر اشاره کرد سوار بشم از شخص پشت گوشی خدا حافظی کرد وسط زهرا خانم و طاها نشستم حواسم نبود به طاها بگم من میخوام کنار پنجره بشینم طیب نگاهی به عقب انداخت _چیزی جا نذاشتید بریم؟ زهرا خانم گفت _پاسپورت ها اصل کاریه پیش حاجیه چیزی هم جا مونده باشه قسمت نبوده زیارت بیاد صدای خنده همه مون بلند شد ، طیب ماشین رو راه انداخت تک بوقی برای خانواده ش که بدرقه مون اومده بودن زد و از کوچه خارج شد طاها کنار گوشم گفت _بابا و آقاجون اینا فرودگاه منتظرمون هستن ذوق زده سرم رو چرخوندم _جدی میگی؟ _آره _وای خدا چقد زود صدام رو شنید آروم گفت _مگه چی از خدا خواستی؟ نگاه از نیم رخ صورتش گرفتم با شیطنت کنار گوشش گفتم _خصوصیه بین من و خدا از لحنم خنده ش گرفت با صدای پایین و کنترل شده ای گفت _باشه نورا خانم اینو یادم هست آینده😍😅 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
_صنم چرا انقد میترسی نگران نباش فقط اگر تا یه ساعت دیگه بهت زنگ نزدم کاری که بهت گفتم انجام بده هراسون گوشی رو توی دستم جابجا کردم _فائزه چرا حرف گوشی نمیدی میگم نرید،ای بابا تو که بهتر از هر کسی میدونی این پسره چه دوستای عوضی و خطرناکی داره افتادید پشت سرش تعقیبش کنید آمارش رو در بیارید فکر کردید اینا به همین راحتی میزارن کسی زاغ سیاهشون چوب بزنه وسط حرفم پرید نوچی کرد با استرسی که توی صداش بود گفت _حواسمون هست بقول زهرا اگر بخوایم به حرف تو گوش کنیم و دست روی دست بزاریم باید بریم بفکر لباس باشیم که ساقدوشت بشیم این پسره تا روی اصلیش نمایان نشه با همین ظاهر مثبتی که توش نقش بازی میکنه گند میزنه به آینده ت ،اگر دردسترس نبودم شلوغش نکنی تا یک ساعت صبر کن خبری نشد زنگ بزن فاطمه شماره پلاکی که فرستادم بهش بده نفس کلافه ای کشیدم و حرفشو قطع کردم _متوجه م میفهمم داری چی میگی ولی خطر ناک ترین راه انتخاب کردید تا برگردید من هزار بار مردم و زنده شدم برگردید یه فکر دیگه ای میکنیم _صنم صدات داره قطع و وصل میشه _الو فائزه صدام رو میشنوی؟ گوشی رو از کنار گوشم برداشتم به صفحه خیره شدم چشم هام رو بستم و دستم رو روی سرم گذاشتم ای وای آنتشم پرید الان چکار کنم ،خدایا خودت مواظبشون باش اتفاقی نیفته وگرنه من نمیتونم خودم رو ببخشم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
هدایت شده از  حضرت مادر
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقائِمُ... سلام بر تو ای مولایی که تمام حق های بر زمین مانده، قیام تو را انتظار می کشند... و دل های غمدیده به امید قیام تو می تپند.🌿
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1147 گذر از طوفان✨ صورتم رو خشک کردم طاها روبروم وایساد نگاه مه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ پیشونیم رو از روی مهر برداشتم به گنبد طلایی حرم آقا امیرالمومنین خیرشدم و زیر لب گفتم خدایا شکرت، هیچ وقت فکر نمیکردم دوباره این سفر قسمتم بشه برای دومین بار اومدم ولی انگار که بار اوله پا توی این مکان مقدس گذاشتم سمت زهرا خانم چرخیدم لبخند مهربونی بهم زد _قبول باشه عزیزم _ممنون قبول حق از شماهم قبول باشه نگاهم رو از حاجی که در حال دعا خوندن بود برداشتم _مامان؟ _جانم؟ _طاها رفت کجا؟کنار بابا نیست به روبرومون اشاره کرد _اونجاست عزیزم، رفت قسمت ناودان طلا نماز بخونه دستم رو روی زمین گذاشتم و بلند شدم _میرم اونجا با طاها برمیگردم _برو عزیزم همین جا منتظرتون میمونیم قدم زنان مسیر رو رفتم به نرده ای که اونجا بود تکیه زدم به نماز خوندنش خیره شدم _قبول باشه دستش رو به ته ریشش کشید _ممنون قبول حق _چرا پیش بابا نماز نخوندی ؟ لبخندی گوشه لبش نشست _نماز مغرب و عشا رو کنار بابا خوندم بعدش اومدم ناودان طلا ،هر وقت بیام نجف اینجا دو رکعت نماز میخونم و با آقا در و دل میکنم _نمازش خاص؟ _نه دو رکعت مثل نماز صبح _صبر میکنی منم بخونم؟ _آره خانم چرا صبر نکنم جابجا شدیم آروم صداش زدم _طاها؟ _جانم؟ _به چه نیتی بخونم؟ _هر نیتی که دوست داری میخوای برای حاجت روایی بخون _یعنی نماز حاجت؟ سرش رو تکون داد _آره عزیزم به نیت سلامتی و حال خوب برای بابا بخونم و مستجاب شدن خواسته همه کسانی که بهم التماس دعا کنن ناخواسته نگاهم به طرف طاها که داشت دعا میخوند کشیده شد چقدر با صبر و حوصله پا به پام اومد که جونم وصل بشه به جونش دلم میخواد یه نمازم برای آرامش زندگی خودمون بخونم از امام علی (ع)بخوام برای زندگیمون وساطت کنه و پیش خدا پا درمیمونی برای عاقبت بخیری و خوشبختی خودمون و بچه هامون دعا کنه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
_صنم چرا انقد میترسی نگران نباش فقط اگر تا یه ساعت دیگه بهت زنگ نزدم کاری که بهت گفتم انجام بده هراسون گوشی رو توی دستم جابجا کردم _فائزه چرا حرف گوشی نمیدی میگم نرید،ای بابا تو که بهتر از هر کسی میدونی این پسره چه دوستای عوضی و خطرناکی داره افتادید پشت سرش تعقیبش کنید آمارش رو در بیارید فکر کردید اینا به همین راحتی میزارن کسی زاغ سیاهشون چوب بزنه وسط حرفم پرید نوچی کرد با استرسی که توی صداش بود گفت _حواسمون هست بقول زهرا اگر بخوایم به حرف تو گوش کنیم و دست روی دست بزاریم باید بریم بفکر لباس باشیم که ساقدوشت بشیم این پسره تا روی اصلیش نمایان نشه با همین ظاهر مثبتی که توش نقش بازی میکنه گند میزنه به آینده ت ،اگر دردسترس نبودم شلوغش نکنی تا یک ساعت صبر کن خبری نشد زنگ بزن فاطمه شماره پلاکی که فرستادم بهش بده نفس کلافه ای کشیدم و حرفشو قطع کردم _متوجه م میفهمم داری چی میگی ولی خطر ناک ترین راه انتخاب کردید تا برگردید من هزار بار مردم و زنده شدم برگردید یه فکر دیگه ای میکنیم _صنم صدات داره قطع و وصل میشه _الو فائزه صدام رو میشنوی؟ گوشی رو از کنار گوشم برداشتم به صفحه خیره شدم چشم هام رو بستم و دستم رو روی سرم گذاشتم ای وای آنتشم پرید الان چکار کنم ،خدایا خودت مواظبشون باش اتفاقی نیفته وگرنه من نمیتونم خودم رو ببخشم
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزان فیلم بالا از شرایط زندگی خانواده یه دختر ۲۲ساله س که چند ماه عقد کرده و پدرش توانایی کار کردن و خرید جهیزیه برای دخترش نداره هر عزیزی هرچقد در حد توانش هست کمک یا صدقه بده که بتونیم چند قلم از وسایل اولیه براشون بخریم بتونن زودتر برن سر خونه زندگیشون به نیابت از و یا یاعلی بگید و کمک کنید بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c دوستان اگر واریزی ها بیشتر باشه برای کارهای خیر بعدی هزینه میشه رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
شـــهــیــدانـــه🌱
عزیزان فیلم بالا از شرایط زندگی خانواده یه دختر ۲۲ساله س که چند ماه عقد کرده و پدرش توانایی کار کردن
مهربونا این خانواده توانای خرید برای دخترشون ندارن یاعلی بگید بتونیم چند تیکه وسایل براش بخریم دست خالی سر خونه و زندگیش نره🌸🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  حضرت مادر
🕯 «زیارت اهل قبور» السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَهِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ... و پنجشنبه آمد تا آلبوم خاطرات را باز کنیم! و فاتحه‌ ای بخوانیم برای کسی که بود امّا دیگر نیست … 🌺با قرائت یک روحشان را شاد کنیم. 🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🍃🌸🍃
هدایت شده از  حضرت مادر
enc_16719991205442427692849.mp3
4.9M
💢 شیرین ترین روزای زندگی‌ رو ازم گرفتند... 💔 نماهنگ | شهادت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» 🎤 مهدی رسولی
هدایت شده از  حضرت مادر
🍂🍂حتی اگر خسته‌ای یا حوصله ‌نداری؛ ‏نمازهایت‌ را ‌بخوان تکرار هیچ‌ چیز‌ جز 🌱 در‌ این ‌دنیا قشنگ ‌نیست....
هدایت شده از  حضرت مادر
13ـ آثار کمبود محبت به فرزندان.mp3
15.14M
🔸 درس سیزدهم: آثار کمبود محبت
هدایت شده از  حضرت مادر
دوستان رهبرمون از ما میخوان برای پیروزی جبهه مقاومت کاری کنیم! سوره فتح، دعای چهاردم صحیفه سجادیه و دعای توسل بخونیم. کم نذاریم ان شاءالله
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله ❤️‍🩹 کاشکی میشد به بهترین خاطره هام برگردم
هدایت شده از دُرنـجف
●آقا امیرالمومنین(علیه‌السلام): سخن این را به آن نرسانید، و زشتی کسی را به گوش این و آن نخوانید! غررالحکم،حدیث۶۹۵۴
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1148 گذر از طوفان✨ پیشونیم رو از روی مهر برداشتم به گنبد طلایی ح
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ صدای زنگ گوشی از خواب بیدارم کرد چشم هام رو نیمه باز کردم با جای خالی طاها رو برو شدم یه لحظه ترسیدم بدون اینکه بهم بگه کجا رفته، از تخت پایین رفتم _طاها؟ در سرویس باز شد سرش رو بیرون آورد _بیدار شدی جانم ؟ نفس راحتی کشیدم _آره زنگ گوشی بیدارم کرد _نزدیک اذانه میخوام برم نماز صبح خونه پدری بخونم ،میایی بریم حرم یا پیش مامان اینا میمونی؟ خونه پدری ،چه کلمه قشنگی از وقتی اومدیم چقد حال طاها خوبه وقتی غرق در دعا میشه به حالش غبطه میخورم توی هیچ کدوم از زیارت های که رفتم هیچ وقت مثل این زیارت دعا نکردم حال خوب طاها روی حال روحی من هم چقد تاثیر مثبت گذاشته از دیشب که توی درد و دل هام برای بابا دعا کردم دیگه خبری از اون نگرانی که زمان اومدن به جونم افتاده بود نیست دکمه آستین پیرهنش رو بست روبرم وایساد _اگر اذیت میشی بگم مامان بیاد اینجا _نه میخوام بیام زیارت نماز صبح همون جا میخونم لبخند عمیقی روی لبش نشست _پس سریع حاضر شو بریم از نماز جا نمونیم _چشم،امروز ساعت چند از نجف میریم؟ _بعد از صبحانه میریم سمت سامرا بعدش کاظمین _پس کی میریم کربلا ؟ _امشب کاظمین هستیم فردا صبح میریم _پس مامان و بابا دیگه زیارت نمیان؟ _چرا دارم به بابا زنگ میزنم بگم توام میایی که اونام بیان مامان گفت اگر نورا نتونست بیاد ماهم نمیایم تنها نباشه تسبیحی که برای بابا خریده بودم رو برداشت سمت طاها گرفتمش _میشه این تسبیح هر جا رفتیم متبرکش کنی _چشم عزیزم برای آقاجونه یا پدر بزرگ؟ _هیچکدوم برای بابا خریدم آینده😐😐😐😐 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫