وَمَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
النساء/۱۱۱
هر که گناهی کند به خود زیان رسانده، و خدا دانا و کارش از روی حکمت است.
خدایا شما که اولی و آخر، آغازی و پایان، ستاری و رحمان، غفاری و قهار نمیشه ما رو از خودمون بگیری؟!
پس ندی؟!
ما داریم حیف میشیم دستِ خودمون...
ما شرمنده خودمونیم از اینکه همونایی نیستیم که فرشتهها سجده کردن بهشون...
دلهامون تلف شده...
#قرآن_بخوانیم
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت174 گذر از طوفان✨ همزمان با رسیدنم جلوی در اتاق مدیریت فروغی ا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت175
گذر ازطوفان✨
راننده ماشین رو راه انداخت پریسا کوله پشتیش رو روی پاش گذاشت بهم نزدیکتر شد دستم رو تکون داد
بدون اینکه نگاهش کنم باصدای آرومی گفتم
_بله
_از دست من ناراحتی ؟
_نه
_داری الکی میگی
نگاه زیر چشمی بهش انداختم
_باید خودم برگه رو تحویل شفقت میدادم تو مقصر نیستی
_ببخشید نمیدونستم نباید بگم کجا میخوایم بریم وگرنه جواب شفقت نمیدادم گیر داده بود چرا میخواید برید مرخصی منم خبرنداشتم تو بهشون نگفتی شفقت تاشنید هنگ کرد
_شفقت باید سر از کار همه در بیاره حال دیگه فهمید بهش فکر نکن
_اره من میگم فضوله میگی نه کنجکاوه
_زشته برای صدمین بار اینطور نگو
_چشم قربان شما ناراحت نباش من اصلا حرف نمیزنم خوبه ولی خیلی ناراحت شد
_چرا ناراحت شد؟
_اولش شوکه شد بعدش گفت مگه مامانش چند وقت پیش بچه دار نشد چرا فوت کردن
منم گفتم نه اون نامادریشه مامان ترانه فوت شدن شفقتم گفت وای بمیرم برای ترانه
نفس کلافه ای کشیدم وچشم هام رو بستم
_وای پریسا کاش اصلا مرخصی نمیگرفتم
_ببخشید من اشتباه کردم حرف زدم نمیخواستم اینطور بشه
_دوست ندارم کسی باترحم بهم محبت کنه باهام حرف بزنه
الان حتی اگر ترحم هم نکنن من همه حرف وبرخورد هاشون رو باترحم میبینم
_شرمنده م بخدا
سرم روبه شیشه ماشین تکیه دادم دوباره چشم هام رو بستم
بعد از چند دقیقه سکوت پریسا دستش رو روی دستم گذاشت
_جایی که قرار باشه باعث ناراحتیت بشه نمیایم دنبال یه کار دیگه میگردیم دیگه م شرکت نمیایم
قبوله؟
دستم رو تکون داد
_ترانه اینطوری پکر وناراحت میشی دلم میگیره درستش میکنم باشه؟
سرم روتکون دادم
_باشه
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت175 گذر ازطوفان✨ راننده ماشین رو راه انداخت پریسا کوله پشتیش رو
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت176
گذر از طوفان✨
سرم رو از روی سنگ قبر سرد مامان برداشتم پریسا باصورت خیس در اشکش جلوم زانو زد دستمالی رو سمتم گرفت با صدای بغض آلودش گفت
_پاک کن اشک هاتو دلم آتیش گرفت
دستمال ازش گرفتم
_بطری آب رو بهم میدی روی سنگ بریزم
_ خودم میریزم تو برو صورتت رو بشور
_نه صورتمو بشورم باد به صورتم بخوره پوستم خشک میشه
باکمک پریسا مزار رو شستم خم شدم روی سنگ رو بوسیدم
_بریم ؟
_هر چی تو بگی
لبخندی به حرفش زدم بلند شدم
_بریم قبل از تاریک شدن هوا برسیم خونه امتحان فردا رو بخونیم
_آروم شدی؟
_آره ممنون که همراهم اومدی
_تشکر لازم نیست باید می اومدم بابت دیروزم انقد شرمنده ت شدم دیشب تا صبح به خودم بد بیراه گفتم ولی هر طوری شده یه کاری پیدا میکنم دیگه شرکت نریم
_دیونه تو مقصر نیستی من از اخلاق شفقت باخبر بودم باید خودم میرفتم بهش میگفتم یه کاری دارم
فعلا تاپیدا شدن کار مجبوریم تا سرماه بریم شرکت حداقل حقوق این ماه بگیریم
دعاکن بتونم قسط بدم وگرنه برای بابا بدمیشه
همش میترسم بیان در خونه مون برای قسط بعد بابا بفهمه حالش بد میشه
_این ماه کلی خرج ناز بانو بیشعور شده اگر نتونیم قسط بدیم میریم مهلت میگیریم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
•💛🕊•
دلخوشمباتواگرازدورصحبتمیکنم
باسلامی،هرکجاباشمزیارتمیکنم..!
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
می رسد روزی که از قلب زمین، صوت #یامهدی شکوفا می شود
إنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً...
#امام_زمان
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت176 گذر از طوفان✨ سرم رو از روی سنگ قبر سرد مامان برداشتم پریسا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت177
گذر از طوفان✨
نزدیک های شرکت از ماشین پیاده شدم باقدم های بلند خودم رو به پریسا که کمی بالا تر از شرکت ایستاده بود رسوندم وسلام کردم وا رفته جوابم رو دادم
_چشمات چرا قرمزشده بازکه گریه کردی چی شده؟
دستش رو گرفتم
_بیا بریم
_جواب منو بده چرا گریه کردی؟من که گفتم امروز سرکار نریم خودت قبول نکردی اگر حال مامان بزرگم بد نبود نمیذاشتم تنها بیایی می اومدم دنبالت انقد گریه نکنی
_بخاطر تنها اومدن گریه نکردم
_پس چرا گریه کردی؟
_دیشب فکر قسط و قرض ها مثل خوره بجونم افتاده بود گریه م گرفت
_مگه مهلت نگرفتیم مثل بچه ها نشستی گریه کردن که چی بشه
_پریسا دوتا قسط رو باید باهم پس بدم عمرأ این ماه انقد جمع نمیشه
_یه کاریش میکنیم با گریه کردن که پول جمع نمیشه فقط خودتو کور میکنی از ریخت وقیافه هم میفتی
نگاه چپ چپی بهش انداختم
_بیا بزن تعارف نکن
_کوفت
دستش رو روی کمرم گذاشت به طرف شرکت هدایتم کرد
_ممنون از این همه لطفی که به من داری کلمات محبت آمیز از دهنت نمی افته
_میدونی اعصابم خرده به دل نگیر
_نمیشه باید جبرانش کنی شاید فراموش کنی
وسط حال بدم خنده م گرفت بادیدن ماشین فروغی دست پریسا رو کشیدم
_تند تر بیا قبل از اینکه فروغی پیاده بشه بریم داخل شرکت
_چرا مگه پیاده بشه چی میشه !
_هیچی حوصله سلام کردن ندارم
_پس چطور میخوای بهش بگی پس هفته بعد دیر تر سرکار میایم
_هفته بعد چه خبره؟
_آشپزخونه سفارش گرفتن
_وای اصلا یادم نبود
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫