شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمتبیستودو سراب🕳 چادرم رو روی سرم مرتب کردم و پالتو صدرا با کیفهای هر دوتا
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
#قسمتبیستوسه
سراب🕳
انگشتم رو روی شیشه ماشین کشیدم نگاه از خیابون برداشتم
_داداش نزدیک های ایستگاه تاکسی نگهدار تا دانشگاه با تاکسی میرم
از گوشه چشمش نگاهی بهم انداخت
_صنم خانم هر حرفی دوبار تکرار نمیکنم
_خب دیر میرسی بعد باید به جناب رئیس جواب پس بدی
بی صدا خندید
_جناب رئیس امروز انبار نمیاد اگرم کار به جواب پس دادن باشه میگم رفتم عزیزدُردونه حاج علی برسونم مکتب، از درس مشقش جانمونه
مثل خودش خندیدم
_فعلا از لیست عزیز دُردونه بودن خط خوردم
_نه ته تغاری جان اسمت سنجاق شده بالای لیست کسی جرات داره خط بزنه دستش قلم میشه
_بعید میدونم
_من هرچی میگم همون درسته شک نکن
_اوه چقدم از خودت مطمئنی
_چرا مطمئن نباشم؟
نگاهی به نیم رخش انداختم
_حالا ببینیم چه اتفاقی می افته بعد مطمئن بودنت مشخص میشه
_بله مشخص میشه این رو فعلا بیخیال باید یه فکری برای رفت و آمدت بکنیم
_چه فکری؟
_دیشب داداش گفت تا وقتی که خونه حاج بابا هستی با ماشین من یا خودش رفت و آمد کنی
_نه داداش لازم نیست یه هفته نهایتا ده روز دیگه کلاس دارم بعدش فرجه هاست که خونه هستم شاید قبل از شروع امتحان ها برگشتم خونه اون وقت دیگه ماشین خودم هست
کمی پایین تر از در ورود دانشگاه توقف کرد
_برای چند روز هم این مسیر بدون ماشین بیایی و برگردی اذیت میشی تازه اگر ماشین نباشه معطل هم بشی دیر وقت برسی خونه حاج بابا پوست همه مون میکنه
_امشب با خانم جون حرف میزنم که مشکلی پیش نیاد
_حاج بابا هم قبول کنه من و سعید قبول نمیکنیم مسیرت دور تر شده بدون ماشین نمیشه، کلاست ساعت چند تموم میشه؟
_یه فکری میکنم نگران نباش ،ساعت یازده
_بعد حرف میزنیم یازده دقیق همین جا منتظرتم
_داداش خودم بر میگردم شما به کارت برس
_ته تغاریمون مهم تر از کاره
هرچی بگم از حرفش کوتاه نمیاد لبخندی زدم در ماشین باز کردم
_ممنون خدا حافظ
پیاده شدم و با صدای صنم گفتنش روی پاشنه پا چرخیدم
_جانم داداش؟
_اگر پیرزاده سر و کله ش پیدا شد و حرفی زد جوابش رو نده
_چشم
خدانگهدار
در ماشین بستم و با قدم های بلند وارد حیاط دانشگاه شدم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54928
قسمت اول
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_قاسم گفت «سید رضی» تو هم باید شهید بشی!
٤ دی اولین سالروز شهادت
#ختمدهصلواتیکحمدوتوحید
هدیه به
#شهیدسیدرضیموسوی🕊🖤
_😭😭😭😭
+چرا گریه میکنی؟
_دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭
+اخه کی دیگه از این کارا میکنه #دختر؟🤦♀
_خب من که بلد نیستم😢
+مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒
_نه، چی هست؟
+یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره...
_وااقعا؟ وای نمیدونستممم😳
+بیا لینکشو بهت میدم ولی به کسی نگیا🤫خزش میکنن..👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1176 گذر از طوفان✨ اولیش این بود این محرمیت فقط برای اینکه مواظ
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1177
گذر از طوفان✨
لباس اسماء رو مرتب کردم چند ضربه ی آروم توی کتفش زدم و داخل گهواره گذاشتمش
مامان از اتاق بیرون اومد نگاهش بین گهواره ها جابجا شد به چای روی میز اشاره کردم
_چایی براتون ریختم
_دست گلت درد نکنه برو درستو بخون منم با این دوتا قند عسل ها سرگرم بشم
_ تا طاها بیاد حواسم به بچه ها هست شماهم الان برگشتید استراحت کنید خستگیتون در بره
_خسته نیستم عزیزم با دیدن این دوتا فندوق مگه میشه خسته باشم
_پس برم یه چیزی برای نهار درست کنم
_عزیزم اسماء بخوابه خودم درست میکنم برو سراغ دَرست
_چشم
ساعت گوشیم رو تنظیم کردم و جزوه زیست رو باز کردم و مشغول خوندن شدم توی عمق خوندن متن ها غرق شده بودم که با صدای زنگ گوشی سرم رو برداشتم صدای زنگ رو قطع کردم کش و قوسی به بدنم دادم و روی صندلی جابجا شدم
کتاب تست رو برداشتم قبل از اینکه مشغول تست زدن بشم در اتاق باز شد سمت درچرخیدم با دیدن طاها لبخند روی لبم نشست
_سلام خسته نباشی چقد زود اومدی
کتش رو روی تخت انداخت
_سلام خانم ممنون ،ناراحتی برگردم سرکار
_نخیر خیلی هم خوشحالم ولی هر وقت زود میایی یه سفر کاری در پیش داری
خنده صدا داری کرد
_زود نیومدم عزیزمن ساعت نزدیک دو تازه دیر هم اومدم انقد توی غرق درس شدی حواست به ساعت نیست ها
گوشی رو برداشتم نگاهی به صفحه ش انداختم
_ای وای چرا فکر کردم هنوز ساعت یک
_اشکال نداره داریم به روزهای پایان کنکوری میرسیم زمان از دستت در رفته
_استرس و سختی این چند ماه یه طرف این دو هفته باقی مونده بدتره
_استرس نداره عزیزدلم تلاشت رو کردی اونم با وجود دوتا وروجک ،مطمئنم آزمونتم خوب میدی
آروم خندیدم
_تو اینطور نگی کی بگه
_واقعیت رو گفتم ،چه خبر امروز کدوم درس هارو مرور کردی ؟
_صبح که خیلی نتونستم بخونم تا امیر خوابید بعدش اسماء بیدار شد تا خوابید خواستم شروع کنم پریسا زنگ زد
با خنده گفت
_پس همین الان که من اومدم شروع کردی؟
ابروهام رو بالا انداختم
_نه زودتر ،مامان از دانشگاه برگشت با نوه هاش تنهاش گذاشتم منم مشغول خوندن شدم
_آها پس خوبه یکی دوساعتی رو خوندی
_آره ،چه خبر از شرکت؟
_همه چی خوبه خداروشکر چطور مگه ؟
_آقای امیری رو ندیدی؟
_نه نرفتم بالا چیزی شده؟
_یا هنوز بهش نگفتن یا خبر خوبش رو بهت نداده
سوالی به چشم هام خیره شد
_چی روبهش بگن خبر چیه ؟
آروم خندیدم
_اینکه داره زن میگیره
یهویی چشم هاش گرد شد
_کی رو میخواید بگیره توا از کجا میدونی؟
_وا طاها آقا کسری به کی پیله کرده بود حالت خوبه
ذوق زده گفت
_خانم خجسته جواب مثبت داده؟نورا داری سر به سرم میزاری؟
_نه بجان تو ،امروز پریسا برای همین زنگ زده بود جواب مثبت که ندادن ولی چند روز بعد از آزمون قرار برن خونه شون ببینن به نتیجه میرسن
_کسری رو خفه ش کنم کمه این همه رو مخ من راه میرفت چکار کنم راضی بشه حالا که اجازه خواستگاری گرفته بهم خبر نداده
_شاید فعلا خودشم خبر نداشته باشه
_یعنی چی؟مگه نمیگی پریسا خانم گفته بعد کنکور میرن خونه شون؟
_چرا به مادرش گفتن به خود آقای امیری که نگفتن شاید مادرش هنوز بهش نگفته
روی لبه تخت نشست کتش رو سریع برداشت و گوشیش رو از جیبش بیرون آورد
از روی صندلی بلند شدم و کنارش نشستم با خنده گفتم
_طاها به آقای امیری زنگ نزنی
_میخوام ببینم خبر داره یانه
_صبر کن خودش بهت زنگ بزنه
_آخه
وسط حرفش گفتم
_آخه نداره ،پریسا که از دستش کلافه بود باید صبر کنیم ببینیم آقا کسری میتونه جواب مثبت ازش بگیره یا نه امروز که گفت اگر رتبه م خوب نشه خانواده امیری مقصرن که انقد روی مخم راه رفتن الانم گفتم بعد کنکور بیان که این دوهفته حداقل دیگه زنگ نزنن
_عه به دوستت بگو این بچه رو اذیت نکنه گناه داره
_اون وقت پریسا هم میگه باشه چشم، یه آبی به دست وصورتت بزن نهار بخوریم بعد چند تا تست فیزیک هست برام توضیح بدی
_چشم خانم
آینده😐😐😐😐
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
دوستان برای خانواده ای که #پدرشون۷۰سالشهمریضهستنتواناییکارکردن ندارن #هیچیازوسایلشونباقی نمونده و۲۵میلیون بدهی دارن #از دهمیلیونی که باقی مونده هنوز#۱میلیون۳۰۰جمع شده یاعلی بگید۸میلیون ۷۰۰جمع بشه بدهی تسویه کنیم از#۱۰هزارتاهرچقد در توانتونه کمک کنید بتونیم بدهی پرداخت کنیم از این فشار روحی و استرس نجات پیداکنه یاعلی بگید بتونیم این مشکل حل کنیم به نیابت از #اهلبیتوشهداوامواتتونصدقهیاکمککنید
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر
اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد
به این شماره کارت واریز بزنید
بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
رسید رو برای ادمین بفرستید🙏
@Karbala15
اجرتون با آقا امیرالمومنین(ع) و خانم حضرت زهرا(س)
#مطمئنباشیدبرکتاینکمکهابهزندگیتونبرمیگرده
هدایت شده از حضرت مادر
#باکمککردنصدقهدادندستبهدستهمبدیماینمشکلحلکنیم
#اگر۲۰۰نفرنفری۵۰هزارواریز بزنن۱۰میلیونجمع میشه وبدهی تسویه میشه
مستند کمک های قبلی داخل کانال هست
عزیزان رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون🙏 اگربیشترجمع بشه برای کارهای خیردیگه هزینه میشه
@Karbala15
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
اجرتون با حضرت زهرا(س)
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شِعر دَر دَست ندارَم،
وَلي از رویِ ادَب
اَلسَلام اِی همِهیِ
دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها)
#سلام_ارباب ✋🏻
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمتبیستوسه سراب🕳 انگشتم رو روی شیشه ماشین کشیدم نگاه از خیابون برداشتم _دا
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
#قسمتبیستچهار
سراب🕳
وارد کلاس شدم نگاهی به بچه ها که دور هم شده بودن انداختم زهرا با دیدنم لبخندی زد دست فائزه که کنارش ایستاده بود تکون داد به من اشاره کرد
از جمع فاصله گرفتن سمت در کلاس اومدن
سلام کردم و جوابم گرفتم زهرا نگاهش بین من و فائزه جابجا شد و با لبخند گفت
_دیدی گفتم صبر کن صنم میاد میخواستی کله سحر من رو ببری درخونه پدر بزرگش
از حرف زهرا جا خوردم
_چرا مگه اتفاقی افتاده؟
فائزه نگاه چپ چپی به زهرا انداخت و دستم رو گرفت
_بیا بریم کتابخونه اونجا حرف میزنیم
زهرا روبرومون وایساد با لحن شوخی گفت
_فائزه برای من اخم نکن ،بنظرم توی کتابخونه راحت نمیتونیم حرف بزنیم
فائزه اشاره به کلاس و داخل سالن کرد
_کلاس که کلا باید بیخیال بشیم چون حالا حالا ها بحث و کل کل کردن بچه ها تموم نمیشه سالن هم که شلوغه تنها جایی که بتونیم حرف بزنیم کتابخونه ست
زهرا ابروهاش رو بالا انداخت
_نه بریم پاتوق
سوالی بهش خیره شدم متعجب گفتم
_اول صبح بریم کافی شاپ؟اصلا بعید میدونم صبح به این زودی باز باشه بعدشم مگه استاد فخر جبرانی نذاشته باید بریم سر کلاس هر حرفی دارید تا قبل از اومدن استاد بزنید
زهرا لبخند ژکوندی زد
_کلاس فخر لغو شد،برگزارنمیشه فقط جزوه ها رو بده بدم طالبی برای خودش و گروهش کپی بگیره
_عه چرا ؟من جزوه به طالبی نمیدم سری قبل هنوز از یادم نرفته دو روز مونده به امتحان جزوه رو با چه مصیبتی ازش گرفتم
زهرا و فائزه آروم خندیدن
زهرا رو به فائزه گفت
_دیدی بهت گفتم صنم تا اسم آقای طالبی بیاد یاد امتحان ترم قبل می افته
صنم پس جزوه من رو بده بهش بدم بنده خدا از دیروز صد بار پیام فرستاده خانم علیزاده لطف کنید جزوه خانم نیک سیما برای ما امانت بگیرید از روش کپی بزنیم
_زهرا جان من حوصله سر وکله زدن با آقای طالبی ندارم
کیفم رو باز کردم و یکی از جزوه ها رو بیرون آوردم
_بیا این جزوه خودته
لبخندی زد و تشکر کرد سویچ ماشینش رو سمت فائزه گرفت
_برید داخل ماشین بشینید من جزوه بهشون بدم میام
زهرا منتظر جواب نموند برگشت سمت کلاس
گوشیم رو از داخل جیبم بیرون آوردم
_فائزه میتونی جزوه ها رو تحویل بچه ها بدی وقتی کلاس نداریم برگردم خونه حوصله کافی شاپ رفتن ندارم
اخم نمایشی کرد
_حرفای دیشب رو یادت رفته؟من و زهرا هم برای خوش گذرونی کافی شاپ نمیریم میخوایم بریم بشینیم فکر کنیم چطوری دست این پسره بیشعور رو رو کنیم
نوچی کردم و کلافه گفتم
_فائزه من و تو قرار بود با هم حرف بزنیم چرا به زهرا گفتی اونم بیاد
مچ دستم رو گرفت سمت در خروج کشید
_بیا بریم نوچ نوچ هم نکن زهرا با ندا در ارتباط تنها کسی میتونه از ندا حرف بکشه که در مورد پیرزاده بهمون بگه زهراست باید بهش میگفتم بعدشم زهرا هم خودش در جریان چرا ازش کمک نخوایم؟
دستم رو از توی دستش بیرون کشیدم و نگاه ناباورانه ای بهش انداختم
_وای فائزه چکار کردی تو، ندا آلو توی دهنش خیس نمیخوره بدون شک تا الان پیرزاده با خبر کرده بدبختم کردی
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54932
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨
هدایت شده از حضرت مادر
کمک کردن به یک انسان،
ممکن است
تمام دنیا را تغییر ندهد،
اما میتواند
دنیا را برای یک انسان
تغییر بدهد،
پس این کمک هارو از همدیگر دریغ نکنیم
هدایت شده از حضرت مادر
.
🌸تا ابد یاد عزیزان ز دل و جان نرود
🕯جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود
🕯پنج شنبه است
🌸یاد کنیم از گذشتگان
🕯كه جايشان هميشه
🌸در كنار ما خالیست
🕯برای شادی روح آنها
#ختمدهصلواتیکحمدوتوحید
🌸 آیهای از قرآن بخوانیم
جایگاه رفتگان تان بهشت
هدایت شده از حضرت مادر
♥️🍃
دو چيز؛
روح انسان را نوازش می دهد.
يكي صدا زدن خدا،
و ديگري
گوش سپردن به صداي او
اولی در نيايش و دومی در "سكوت"
#نمازاولوقت
#هفتروزسالروزشهادت
نگاه خاص همسری که تازه بهش محرم شده بودم ازارم میداد.
_چه موهای قشنگی داری؟
تازه متوجه شدم که روسری سرم نیست. دستم رو کشید مجبور شدم بشینم کنارش.
_من چقدر خوشبختم صبح که چشم هام رو باز کردم با یه فرشته ی کوچولو روبرو شدم.
سر به زیر گفتم:
_اقا اشتباه کردیم بی اجازه ی مادرتون ...
_تو درست ترین تصمیم زندگی منی.
_شما نمی ترسید؟
_میترسم ولی نه از مادرم، اونو راضی میکنم.
_پس از کی میترسید؟
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
نگار دختر تنهایی که عاشق استاد دانشگاهش میشه و وقتی عنوانش میکنه متوجه میشه که برای ازدواج با استاد از لحاظ شرعی ممنوع شده،⛔️ بعد اتفاقی میافته که اون میمونه و عشقی که بیشتر از قبل پررنگ شده💔
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
اثری دیگر از هدیبانو نویسنده رمان #یگانه
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری محسن چاووشی بمناسبت میلاد حضرت مسیح
عیسی خودش آخر به همه فاش بگوید
بی ذکر علی (ع) مردهای احیا شدنی نیست
هدایت شده از حضرت مادر
کمک کردن به یک انسان،
ممکن است
تمام دنیا را تغییر ندهد،
اما میتواند
دنیا را برای یک انسان
تغییر بدهد،
پس این کمک هارو از همدیگر دریغ نکنیم
هدایت شده از حضرت مادر
امام صادق(ع)فرمودند:
ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است.
#بحار_الانوار
از صدقه شب و روز جمعه جا نمونید هزار برابر ثواب داره ها
عزیزان برای#10میلیونی که از بدهی باقی مونده 2میلیون100جمع شده#7میلیون900کمه دوستانی که توانایی کمک کردن یا صدقه دادن دارید کمک کنید بتونیم بدهی تسویه کنیم
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584
کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر
اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد
به این شماره کارت واریز بزنید
بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255
محمدی
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
رسید رو برای ادمین بفرستید🙏
@Karbala15
اجرتون باحضرت زهرا(س)
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1177 گذر از طوفان✨ لباس اسماء رو مرتب کردم چند ضربه ی آروم توی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1178
گذر از طوفان✨
سینی رو روی میز گذاشتم طاها رو صدا زدم
بعد از چند دقیقه اومد داخل اتاق در رو باز به شوخی گفت
_خانم چرا نمیزاری دو دقیقه پیش دخترم باشم مگر من توی کار تو پسرت دخالت میکنم ها؟
خنده صدا داری کردم
_خیلی بد جنس هستی ،مگه خودت نگفتی قهوه درست کن بخورم بعد سوال هارو توضیح بدی
_داشتم با دخترم اختلات میکردم قهوه یادم رفته بود
ابروهام رو بالا انداختم
_عه خب برو پیش دخترت منم قهوه هارو برای مامان و بابا میبرم
روی صندلی کنارم نشست
_خدایا نمیدونم ناز دخترم رو بکشم یا مادرش این دوتا لوس چکارشون کنم
پشت چشمی نازک کردم و فنجون قهوه م رو برداشتم
خودکار رو برداشت چند ضربه ای روی میز زد سمتش چرخیدم
_خب این سوال چرا اشتباه کردی
صورت سوال رو خوندم
_تا قسمت جواب رادیکالش درسته بقیه ش اشتباه بدست میاد
عدد ها رو روی کاغذ نوشت
_طاها
همونطوری که محو عدد ها شده بود جواب داد
_جانم
_اول قهوه ت رو بخور بعد توضیح بده
سرش رو بلند کرد و فنجونش رو برداشت
نگاهی به کتاب های جمع بندی انداختم
_چهارده روز نه سیزده روز دیگه بعد از آزمون چقد کار داریم
فنجونش رو روی سینی گذاشت
_بعد آزمونت اگر بشه میخوام یه سفر دوتایی بریم
از حرفش تعجب کردم
_دوتایی!پس بچه ها؟
_یه سفره یه روزه بریم مشهد و برگردیم بچه هارو ببریم اذیت نمیشی؟
_تا مشهدکه چطوری یه روزه بریم و برگردیم ،نمیدونم ولی دلم نمیاد بچه هارو نبریم
_با پرواز میریم ،اگر بلیط باشه صبح اونجا باشیم و شب برگردیم خیلی خوب میشه
_خوبه ولی بچه ها رو ببریم
لبخندی زد
_فعلا حواست رو به درس بده ببینم بعد آزمونت چی میشه
آینده😱😱😱😱
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫