.
#واحد
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
(زبانحال خواهربه برادر!)👇
مـیروم و نمیرود از سر کوی تـو دلم
زنده به ظاهرم ولی داغ تـو گشته قاتلم
من به میان مقتل و تو بـه کنـار محملم
نعش تو روی سینهام رأس تو در مقابلم
دوش فقط تو بودهای حرف دل شکستهام
شـاهد گفتـهام بــوَد نافلـة نشستهام
****
سینه، ریاض زخم تن، دل شده کربلای تو
روی به هر طرف کنم، میدوم از قفای تو
اشک روان مـن شده مرهم زخمهای تو
خندة دشمنان بـه مـن گریة من برای تو
حال که رفتم از برت باش به یاد خواهرت
از ره دور میزنم بوسه به زخم حنجرت
ای به لبان خشک من، جانِ به لب رسیدهات
مانـده نشـانِ بوسـهام بـر گلوی بــریدهات
رفتم و مانده در برم جسم به خون کشیدهات
نیست رفیق نیمـه ره خواهـر داغدیـدهات
به دوریات رضا شوم؟- نه، به خدا نمیشوم
من کـه بـه اختیار خود از تو جدا نمیشوم
****
زبانحال برادر به خواهر!👇
خواهـر داغدیدهام دست خدا به همرهت
بـار بـلا کشیدهام دست خدا بـه همرهت
زخم زبان شنیدهام دست خدا به همرهت
سرو ز غم خمیدهام دست خدا به همرهت
یگانـه دختـر عـلی حسین دیـگر علی
محمل تو در این سفر هماره سنگـر علی
****
تـو طایران خستـه را ز آشیانـه میبـری
هـزار کـوه ابتـلا بـه روی شانـه میبـری
در این سفر ز کعب نی به تن نشانه میبری
بـار امـانت مـرا بــه تازیانــه میبـری
لحظهبهلحظه خون به دل بهر اسارتتکنم
منتظرم کـه بـاز هم کوفـه زیارتت کنم
تو کوفه را مُسَخَّر از منطق جانفزا کنی
به ذوالفقار نطق خود مُعْجِز مرتضا کنی
تو بعد از این حسین را فاتح کربلا کنی
تـو در نمـاز نافلـه حسین را دعا کنی
دمی که ظلمِ خصم را نطق تو بر ملا کند
سـر بریدهام تـو را بـر سر نی دعا کند
✍️غلامرضاسازگار
.
#واحد
#زمزمه
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#سبک_بریز_آب_روان_اسما
الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم
به لب شد از غمت جانم ، ببین حال پریشانم
حسین جانم حسین جانم
---------
الا ای مهجبین من ، نگار نازنین من
نظر بِنما به احوالم ، مَهِ نیزه نشین من
تحمل کردم ای مظلوم ، ز خصم تو جسارت را
کشیدم در رهِ عشقت ، غم و رنج اسارت را
پر از سوز و شرر گشتم ، ز غم خونین جگر گشتم
که با فرزند ذلجوشن در این ره همسفر گشتم
دو چشم اهل بیتت را ، ببین گریان ببین گریان
ز روی نیزه ی غربت ، بخوان قرآن بخوان قران
به اشکم آبرو دادم ، جهاد و استقامت را
به عالم کرده ام معنا ، بزرگی و شهامت را
مرا ای یوسف زهرا ، کجا رخساره نیلی بود؟
جواب یا حسین من ، ز دشمن ضرب سیلی بود
ز فرزندان پیغمبر ، چه حرمت ها که بشکستند
به ما تهمت زده دشمن ، که اینها خارجی هستند
ز داغت بر همه عالم ، حدیث غم حکایت شد
به قرآن خواندنت بر نی ، ز ما ها رفع تهمت شد
امان از خنده ی دشمن ، امان از ساز و چنگ و دف
سرت بر نیزه و میزد ، عدو دور تو سوت و کف
#استادمجیدطاهری 🎤
#اسارت
#امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه
#نوحه
131.9K
.
#زمینه #شور #زمزمه
#راس_الحسین
#زبانحال_حضرت_زینب
زبانحال زینب کبری سلام الله علیها با سر بر نیزه
هلال زینب
دعا کنم من پای نیزه
تموم بشه غمهای نیزه
نیفتی از بالای نیزه
باور نداشتم
یه روز چنین بی بال و پر شم
در کوه و صحرا در بدر شم
با شمر و خولی همسفر شم
دیدم رو نیزه
میریزی اشک و دلغمینی
چشماتو بستی تا نبینی
آواره شد پرده نشینی
چشم تو روشن
رو ناقه ی عریان سوارم
ببین کجا کشیده کارم
نمونده یک محرم کنارم
ببین برادر
این روزگار چه کرده با من
من محو دیدارت ولیکن
افتاده بر من چشم دشمن
ای کاش بمیرم
آخه چجوری زنده باشم
همراه با نامحرما شم
رو نیزه ها سر داداشم
مظلوم حسین جان
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
#اسارت
#حضرت_زینب
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#میثم_مومنی_نژاد ✍
4_5882132371012061888.mp3
5.87M
.
#واحد
#نوحه
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#سبک_کنار_قدمهای_جابر
به حمله به طعنه به غارت ، به آل علی شد جسارت
بیا روضه خوان از برامان ، بخوان روضه های اسارت
بخوان روضه از نیزه و سر ، ز چشمان ِ از غم شده تر
ز کعب نی و تازیانه ، ز سوز دل آل حیدر
اگر چه عدو شد ، اسیر حقارت
امان از اسارت ، امان از اسارت
یاحسین یابن الزهرا
---------
اگرچه به گودال غمها ، شده از جفا بی برادر
چه زیبا بُود در ره دین ، علمداری دخت حیدر
اگر چه خمیده ولیکن ، کجا میکند عجز و لابه
کند سرنگون کاخ فتنه ، به اعجاز نطق و خطابه
محبت به عالم ، نموده تجلی ، ز نور کلام ِ رأیتُ جمیلاً
یاحسین یابن الزهرا
-----
خدایا با سالار زینب ، تو ما را دچار ولا کن
همیشه دل عاشقان را ، اسیر غم کربلا کن
کمک کن به ما سینه زنها ، قسم بر غم شاه بی سر
شویم اهل امر ِ به معروف ، شویم اهل نهی ِ ز منکر
به راه ولایت ، حسینی بمانیم
فدایی راه ، خمینی بمانیم
یاحسین یابن الزهرا
#اسارت#هفده_محرم
#استادمجیدطاهری 🎤
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#راس_الحسین_علیه_السلام
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
اندوه عزا به ذکر یا رب سر زد
در روز چرا ستاره ی شب سر زد
خورشید مگر دمیده در وقت غروب
یا از سر نی هلال زینب سر زد
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
روح از تن بی قرار من پر زده است
غم آمده و به سینه خنجر زده است
مهتاب به مهمانی ما آمده یا
خورشید ز روی نیزه ها سر زده است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
یک قافله می رود ، برابر ، نیزه
شد همره قافله سراسر نیزه
هشتاد و چهار یاس نیلی ، ناقه
هجده سر یوسف از جفا بر نیزه
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
در قبر چو آن پیکر صد چاک گذاشت
گویا که تو را به اوج افلاک گذاشت
چون سر به تنت نیست ، امام سجاد
آخر رگ حنجر تو بر خاک گذاشت