eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
15هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
5هزار ویدیو
183 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،صفاییه
مشاهده در ایتا
دانلود
. قسمتم گریه برایت نشود خواهم مرد عمر من خرج عزایت نشود خواهم مرد من که غیر از تو نمی خواهم از این زندگی ام زودتر جان به فدایت نشود خواهم مرد اشک ها راه نفس های مرا باز کنند چشم من غرق عطایت نشود خواهم مرد روزی سفره ی ما بسته به احسان شماست روزی ام حال و هوایت نشود خواهم مرد مادرم تا که بغل کرد مرا گفت: حسین... پسرم گر که گدایت نشود خواهم مرد آتش جنگ بلند است، ولی قسمت من اربعین کرببلایت نشود خواهم مرد
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم محرم به نفس حسين سيب سرخي ” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوم، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا غَریب، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا اَباعَبدِالله، يا حُسين “ غم اگر هست، در دِلم غمِ توست همه ي سالِ من، مُحرَّمِ توست تو به اين چشم ها نظر داري كه حسينيه هايي اعظمِ توست شهر آلوده از تباهي هاست سايه سارش،نسيمِ پرچمِ توست روضه ات را همه مي بارم با همين اشك ها، كه مرهمِ توست موج در موج گريه ام وقتي روضه ي سختِ آخرين دَمِ توست *بسم الله،روزِ چهارمِ اين مجلسِ، متعلق به بي بي زينب، دو طفلِ عزيزش، “يا اباعبدالله!”…* زودتر کاش خواهرت برسد ساربان در خیالِ خاتمِ توست آه! ای غیرتِ قبیله ی عشق چشمِ نامحرمان به مَحرَمِ توست زخمیِ نیزه هایِ دین داران مادرت روضه خوانِ ماتمِ توست : چگونه آب نگردم کنار پیکرتان که خیره مانده به چشمم نگاهِ آخرتان میانِ هلهله ی قاتلانِ تان تنها نشسته ام که بگریم به جسمِ پَرپَرِتان ز داغ این همه دِشنه به خویش می پیچید به زیر آن همه مَرکَب شکسته شد پَرِتان شکسته آمدم اینجا، شکسته تر شده ام نشسته ام مَنِ شرمنده در بَرابَرِتان *گريه كُنا! اين دو سه بيت رويِ زمين نيوفته، حقش رو اَدا مي كني برات بگم؟ شب چهارمِ، ناله ات برسه حرمِ امام حسين…* خدا کند که بگیرند چشمِ زینب را که تیغ تیز نبیند به رویِ حنجرتان میان قافله ی نیزه دارها فردا خدا کند که نخندد کسی به مادرتان و پیشِ ناقه ی او در میان شادی ها خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان «شاعر: حسن لطفی» نور چشمم فدای طفلانت جانِ زینب همیشه قربانت زندگیِ من و تب و تابم دستِ من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریایِ رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزندِ نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات مَنَند حاصلِ عُمرِ من، حیاتِ مَنَند تو ولی زندگی و جانِ منی من زمینم تو آسمانِ منی دوست دارم به راه تو بروند پیشِ مرگِ سپاهِ تو بروند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکرِ این دو نشسته بر آهم فکرِ غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگِ التماسِ منی بعد از این تو فقطِ حواسِ منی می شوم بی سپر، فدای سرت مادری خوِن جگر، فدای سرت سر تو نازنین سلامت باد سر این دو پسر فدایِ سرت اشک هایم فقط به خاطرِ توست این همه چشم تر فدایِ سرت سر طفلم اگر شود فردا روی نی جلوه گر فدایِ سرت تن اینها اگر ز هم پاشید آهِ من را کسی نخواهد دید نوه ی مرتضی همان بهتر که نبیند اسیریِ مادر «شاعر:
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم محرم به نفس حسين سيب سرخي ” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوم، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا غَریب، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا اَباعَبدِالله، يا حُسين “ غم اگر هست، در دِلم غمِ توست همه ي سالِ من، مُحرَّمِ توست تو به اين چشم ها نظر داري كه حسينيه هايي اعظمِ توست شهر آلوده از تباهي هاست سايه سارش،نسيمِ پرچمِ توست روضه ات را همه مي بارم با همين اشك ها، كه مرهمِ توست موج در موج گريه ام وقتي روضه ي سختِ آخرين دَمِ توست *بسم الله،روزِ چهارمِ اين مجلسِ، متعلق به بي بي زينب، دو طفلِ عزيزش، “يا اباعبدالله!”…* زودتر کاش خواهرت برسد ساربان در خیالِ خاتمِ توست آه! ای غیرتِ قبیله ی عشق چشمِ نامحرمان به مَحرَمِ توست زخمیِ نیزه هایِ دین داران مادرت روضه خوانِ ماتمِ توست : چگونه آب نگردم کنار پیکرتان که خیره مانده به چشمم نگاهِ آخرتان میانِ هلهله ی قاتلانِ تان تنها نشسته ام که بگریم به جسمِ پَرپَرِتان ز داغ این همه دِشنه به خویش می پیچید به زیر آن همه مَرکَب شکسته شد پَرِتان شکسته آمدم اینجا، شکسته تر شده ام نشسته ام مَنِ شرمنده در بَرابَرِتان *گريه كُنا! اين دو سه بيت رويِ زمين نيوفته، حقش رو اَدا مي كني برات بگم؟ شب چهارمِ، ناله ات برسه حرمِ امام حسين…* خدا کند که بگیرند چشمِ زینب را که تیغ تیز نبیند به رویِ حنجرتان میان قافله ی نیزه دارها فردا خدا کند که نخندد کسی به مادرتان و پیشِ ناقه ی او در میان شادی ها خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان «شاعر: حسن لطفی» نور چشمم فدای طفلانت جانِ زینب همیشه قربانت زندگیِ من و تب و تابم دستِ من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریایِ رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزندِ نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات مَنَند حاصلِ عُمرِ من، حیاتِ مَنَند تو ولی زندگی و جانِ منی من زمینم تو آسمانِ منی دوست دارم به راه تو بروند پیشِ مرگِ سپاهِ تو بروند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکرِ این دو نشسته بر آهم فکرِ غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگِ التماسِ منی بعد از این تو فقطِ حواسِ منی می شوم بی سپر، فدای سرت مادری خوِن جگر، فدای سرت سر تو نازنین سلامت باد سر این دو پسر فدایِ سرت اشک هایم فقط به خاطرِ توست این همه چشم تر فدایِ سرت سر طفلم اگر شود فردا روی نی جلوه گر فدایِ سرت تن اینها اگر ز هم پاشید آهِ من را کسی نخواهد دید نوه ی مرتضی همان بهتر که نبیند اسیریِ مادر «شاعر:
. علیه السلام از بچگی با گریه بر تو آشنا شدم توو خواب و رؤیا راهیه کرببلا شدم چه غم اگه توو زندگی جز غم ندیده ام خوبه که از بچگی نوکر شما شدم هرچند که بد هستم حسین گریه بلد هستم حسین به عشق دیدنت میام من نوکر بد شمام عزیز قلبم یا حسین ۲ برا منی که بی کسم تو آخرین کسی برا نجاتم از گناه تو بهترین کسی منی که عادت به زمین خوردن دارم حسین توو دستگیری از نوکرت تو اولین کسی هوامو داشتی روز و شب بگذر تو از این بی ادب زینت نبودم تو عزات زحمت درست کردم برات عزیز قلبم یا حسین ۳ تا آخرین نفس حواست پیش خواهره حتی همون لحظه که خنجر زیر حنجره برای زخمِ تازه جا نمونده توو تنت ببین صدای کی میاد صدای مادره غریب گیرت آوردنُ خونِ گلوتو خوردنُ جدا جدا تن تو رو با نیزه نیزه بردنُ عزیز قلبم یا حسین علیه_السلام
. نوحه امام حسین علیه السلام تشنه لب کربلا وای حسین کشته ی سرنیزه ها وای حسین مرمل بالدما وای حسین ای که نگاهت شرف داده به این زندگی گریه برای حسین رونق هر بندگی کار منه نوکری عشقمه دیوونگیت عزتمه یا حسین نوکریه خونگیت 2 سوختن از عشق تو نافله ی عاشقاست ذوب شد توو غمت طواف ما نوکراست اشک عزای حسین هدیه ی مادر به ماست هروله توو مجلست جلوه ی سعی و صفاست 3 ناز کن و ناز بده مشتری نازتم از جوونی تا پیری ام همیشه سربازتم منتظرم امر کنی تا که فدات بشم حسین ایشالا توی روضه هات شهید برات بشم حسین 4 ای که کفن برا تو جز کهنه حصیری نبود سزای زینب علی والله اسیری نبود ای سر روی نیزه ها قاری لب شکسته ام چشاتو واکنه و ببین اسیر دست بسته ام علیه_السلام ✍ ┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄ مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
. علیه السلام از بچگی با گریه بر تو آشنا شدم توو خواب و رؤیا راهیه کرببلا شدم چه غم اگه توو زندگی جز غم ندیده ام خوبه که از بچگی نوکر شما شدم هرچند که بد هستم حسین گریه بلد هستم حسین به عشق دیدنت میام من نوکر بد شمام عزیز قلبم یا حسین ۲ برا منی که بی کسم تو آخرین کسی برا نجاتم از گناه تو بهترین کسی منی که عادت به زمین خوردن دارم حسین توو دستگیری از نوکرت تو اولین کسی هوامو داشتی روز و شب بگذر تو از این بی ادب زینت نبودم تو عزات زحمت درست کردم برات عزیز قلبم یا حسین ۳ تا آخرین نفس حواست پیش خواهره حتی همون لحظه که خنجر زیر حنجره برای زخمِ تازه جا نمونده توو تنت ببین صدای کی میاد صدای مادره غریب گیرت آوردنُ خونِ گلوتو خوردنُ جدا جدا تن تو رو با نیزه نیزه بردنُ عزیز قلبم یا حسین علیه_السلام
. قسمتم گریه برایت نشود خواهم مرد عمر من خرج عزایت نشود خواهم مرد من که غیر از تو نمی خواهم از این زندگی ام زودتر جان به فدایت نشود خواهم مرد اشک ها راه نفس های مرا باز کنند چشم من غرق عطایت نشود خواهم مرد روزی سفره ی ما بسته به احسان شماست روزی ام حال و هوایت نشود خواهم مرد مادرم تا که بغل کرد مرا گفت: حسین... پسرم گر که گدایت نشود خواهم مرد آتش جنگ بلند است، ولی قسمت من اربعین کرببلایت نشود خواهم مرد
. علیه السلام از بچگی با گریه بر تو آشنا شدم توو خواب و رؤیا راهیه کرببلا شدم چه غم اگه توو زندگی جز غم ندیده ام خوبه که از بچگی نوکر شما شدم هرچند که بد هستم حسین گریه بلد هستم حسین به عشق دیدنت میام من نوکر بد شمام عزیز قلبم یا حسین ۲ برا منی که بی کسم تو آخرین کسی برا نجاتم از گناه تو بهترین کسی منی که عادت به زمین خوردن دارم حسین توو دستگیری از نوکرت تو اولین کسی هوامو داشتی روز و شب بگذر تو از این بی ادب زینت نبودم تو عزات زحمت درست کردم برات عزیز قلبم یا حسین ۳ تا آخرین نفس حواست پیش خواهره حتی همون لحظه که خنجر زیر حنجره برای زخمِ تازه جا نمونده توو تنت ببین صدای کی میاد صدای مادره غریب گیرت آوردنُ خونِ گلوتو خوردنُ جدا جدا تن تو رو با نیزه نیزه بردنُ عزیز قلبم یا حسین علیه_السلام
. قسمتم گریه برایت نشود خواهم مرد عمر من خرج عزایت نشود خواهم مرد من که غیر از تو نمی خواهم از این زندگی ام زودتر جان به فدایت نشود خواهم مرد اشک ها راه نفس های مرا باز کنند چشم من غرق عطایت نشود خواهم مرد روزی سفره ی ما بسته به احسان شماست روزی ام حال و هوایت نشود خواهم مرد مادرم تا که بغل کرد مرا گفت: حسین... پسرم گر که گدایت نشود خواهم مرد آتش جنگ بلند است، ولی قسمت من اربعین کرببلایت نشود خواهم مرد
داره رؤیای غریبم رنگ واقعی می گیره عاقبت دخترک تو روبروی تو می میره چی شده سرت گرفته مهمون رقیه باشی چه عجب یزید گذاشته از سر نیزه جداشی تا به تو رسیده باشم خیلی سختیا کشیدم بابایی با گوش زخمی م بد و بیراها شنیدم می دونی چند شبه خواب بغل تو رو میبینم خواب میبینم که دارم از دست تو بوسه می چینم بغلم کن بابایی تا یه کمی آروم بگیرم اگه دوست داریم هنوزم دعا کن که زود بمیرم اون بالا رو نیزه دیدی جاخالی گوشوارم رو امشب این پایین ببین باز پای آبله دارم رو چادرم توو آتیشا سوخت ولی معجرم نیافتاد من که مثل تو بابایی روی خاک سرم نیافتاد با اینکه گرسنه بودم من غذا نخواستم اما چرا بوی نون بلند شد اومدی همینکه اینجا امشب از نزدیک می بینم لب پره چقد لباتون چند تا خیزرون زدن که اینجوری شد دندوناتون تقصیره دستای زجره من اگه موهام بهم ریخت تقصیر دستای شمره موهای بابام بهم ریخت ✍️ ┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄ مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت خجالت زده ام خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی ✍ .
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن