eitaa logo
باهم
269 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
30.5هزار ویدیو
852 فایل
استقلال آزادي جمهوري اسلامي @Gh123 Admin @Arangeh @Malardiha
مشاهده در ایتا
دانلود
راه ولایت(فتنه سال ۸۸ ) ، امیر حسام ذوالعلی🍃⚘🍃 درتاریخ اول دی ماه سال 1365 در محله نارمک تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. شهید ۲۳ ساله بود و مجرد. پدرایشان از خرمشهر بودند، ایشان دانشجوی رشته الهیات دانشگاه آزاد بود و در دانشگاه سعی می کرد با بصیرت دادن به دانشجویان آنها را با دسیسه های فتنه گران آشنا کند. به روایت از مادر شهید: فاصله سنیش با برادر بزرگترش خیلی کم بود. زمان بارداری با بقیه بچه هام فرق داشت. اذان، وقتی صدای موذن بلند می شد دچار تغییر و تحول می شد😭🍃⚘🍃 قبل از دوران مدرسه خواندن را شروع کرد و سال دوم ابتدایی بود که ماه رمضان 23 تا از هاش را گرفت. همان کودکی یا حسین⚘ از زبانش نمی افتاد اون اوایل که بهش میگفتم مامان جون چی میگی میگفت دارم درس می خونم و بعدها هم هر موقعی به چیزی اعتراض داشت و نمی خواست اعتراضش و نشون بده حسین⚘میگفت"😭🍃⚘🍃
ما خیلی تو رفت و آمدهامون رعایت میکردیم تا هر لقمه ای نخوریم ولی همیشه می گفت صله رحم را هیچ وقت ترک نکنید رفت و آمد داشته باشید بعد بدید تا پاک بشه خودش هم خیلی زیاد صدقه میداد" 🍃⚘🍃 خوبی های زیادی داشت. قدرت جذب بالایی داشت. نوع برخوردش، کلام شیرینی که داشت. خیلی قشنگ دعا میکرد طوری که برای همه مراسم ها دعای آخر را میدادند حسام بخونه😭 🍃⚘🍃 همیشه تا دعا میکرد اول برای امام زمان (عج)♡ برای سلامتی آقا♡و در حتما می گفت خدایا ما را به برسان. عاشورا اآنقدر این دعا را با طرز عجیبی بیان کرد که تا حالا اینجوری ندیده بودیم.😭🍃⚘🍃 علاقه زیادی به ورزش داشت و در باشگاه رزمی " رزم انتظاران " تحت نظر حاج آقا علمایی فعالیت ورزشی خود را در رشته دفاع شخصی شروع کرد. ما از یک خانواده مذهبی بودیم که به حلال و حرام و واجبات اهمیت فراوان میدادند و ما هم همینجوری بچه ها را بزرگ کردیم. از زمانی که امام خمینی(ره) ولایت فقیه را مطرح کردند و ما شناخت پیدا کردیم، به خانواده انتقال دادیم.
هم خیلی مسئله فقیه را پیگیری می کرد. از دوران راهنمایی شروع کرده بود و همه جزوه های مربوط را مطالعه میکرد. فقیه را خیلی عمیق درک کرده بود. هر وقت آقا مقام معظم رهبری♡ سخنرانی داشتند سه بار گوش میداد بعد همه را نکته برداری میکرد و نگه می داشت. همان دوران مدرسه هر ای از درسش و کتابش را می خواست کنه اول اون صفحه می نوشت رب الشهدا و الصدیقین🍃⚘🍃 و این کار را در هم ادامه میداد". همیشه به ما می گفت مجالس مذهبی را از دست ندین همیشه شرکت کنید چون دعایی که اونجا خوانده میشه مستجاب میشه چون ممکنه یک نفر اونجا دلش بشکنه به خاطر اون یک نفر دعای بقیه هم اجابت میشه.😔 یک ماه قبل از بی خبر به کربلا رفته بود وقتی اومد دیگر اون حسام همیشگی نبود صورتش پر نور شده بود روحانیت عجیبی پیدا کرده بود حتی حرف زدنش هم کمتر شده بود".😭 🍃⚘🍃 اون روز صبحش را طوری خواند که تن هممون لرزید😭. وقتی تموم شد بهش گفتم این چه نمازی بود خوندی؟ تنمون لرزید! گفت مامان دیگه اینجا سختمه نفس بکشم.😭 🍃⚘🍃
بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".😭 🍃⚘🍃 به روایت از پدر شهید: روز دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کردن با دوستش بردن انبار که موقع برگشت بهشون تیراندازی کرده بودند😭. 🍃⚘🍃 بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان، می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش😭🍃⚘🍃 روز دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده😔🍃⚘🍃 هر کدام ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز.....بهش ضربه زدند😭🍃⚘🍃 وقتی میبرنش بیمارستان شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که بار از هوش رفت و هر باری که به هوش میومد یا زهرا(س)⚘ یا حسین(ع)⚘میگفت😭 ولی سوم چنان یاحسین⚘گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.😭🍃⚘🍃
به روایت از برادرشهید: من و چون فاصله سنی کمی داشتیم همیشه با هم بودیم. تو 88 من خیلی کم طاقت بودم. یک دفعه توی انقلاب بود، سر وصال. دیدیم پدرمون داره با موتور میاد که یک دفعه دیدیم به حاجی حمله کردند و دارن میزننش😔. من و رفتیم جلو. من باهاشون درگیر می شدم ولی فقط بلندشون می کرد و دورشون میکرد و میگفت اینا گول خوردن قضیه از یک جای دیگه داره آب می خوره." سرانجام امیرحسام ذوالعلی، در دهم دی ماه 88 و یک روز پس از حماسه بزرگ ۹ دی، در حمله عده ای از منافقان فتنه گر، مجروح و سپس به شهادت رسید.🍃⚘🍃 : قطعه 27 تهران ،بهشت زهرا، ردیف 84 شماره 14 🍃⚘🍃