بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".😭
🍃⚘🍃
به روایت از پدر شهید:
روز #نهم دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کردن با دوستش بردن انبار که موقع برگشت بهشون تیراندازی کرده بودند😭.
🍃⚘🍃
بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان، می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن #حسام هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش😭🍃⚘🍃
روز #دهم دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و #حسام را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده😔🍃⚘🍃
هر کدام #ضربه ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز.....بهش ضربه زدند😭🍃⚘🍃
وقتی میبرنش بیمارستان #خودش شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که #سه بار از هوش رفت و هر #سه باری که به هوش میومد #ذکر یا زهرا(س)⚘ یا حسین(ع)⚘میگفت😭
ولی #بار سوم چنان یاحسین⚘گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.😭🍃⚘🍃
🔴امام خمینی(رحمة الله علیه):
♦️«تمام خوف و ترسهایی که انسان دارد از دشمن، برای این است که #خودش را میبیند.
-اگر چنانچه دید که #خدا هست در کار، برای خدا دارد کار میکند، نمیترسد. برای اینکه #مقدرات دست اوست. گمان نکنید که شما خودتان میتوانید یک کاری انجام بدهید. همه #عجز و فقر است. هرچه هست از خداست… .»
📚صحیفه امام خمینی. ج ۱۸