eitaa logo
کشکول آیه و حدیث
229 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
42 فایل
#بیاد_پدرم_مرحوم #کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. ( فرزند مرحوم فرج وفاطمه ) #پدرشهید_بسیجی_علیرضا_فرج_زاده وبیاد خواهرو برادرهای مرحومش، ودیگر دوستان و همسنگران شهید و اموات فامیل واساتید...در محیط ایتا راه اندازی شد #صلوات_وفاتحه_نثار_همشون ١۴ دی ماه ١۴٠١
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
آیت الله العظمی وحید خراسانی نقل می کنند: نعلبندی در زندگی می‌‌کرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به ؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از راه شد. رفیق بین راه شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب را بدهم؟ ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش. کرد من و همه‌ی اموالی که با من است مال تو، جنازه‌ی مرا به کربلا برسان. یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر ، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم. در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه زلال جوشید، خود اینها جنازه‌ی این یزدی را دادند، کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در کربلا کن. جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حر‌ف‌ها را چرا می‌‌زنی؟ لب فرو بست. شبی با اهل و عیالش در نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: تو را می‌خواهد. همراه او رفت؛ دید قبله‌ی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، ، چه نظری داریم. 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
1_124581719763325418.mp3
3.78M
داستان آقا ماشاالله و اقا ماشالله در اثر بیماری کرونا فوت شده روحش شاد ┅┅┄┄┅✾🌸🍃🌸✾┅┄┄┅┅ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا اباعبدالله...کانال نوای حرم در خدمت شماست با بهترین و جامع ترین مداحی و سبک و متن مداحی 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼تقدیم با احترام به تک تک🌼 شما خوبان و براتون مرهمی آرزو میکنم ✨ از جنس خدا , نزدیک بی خطر , بی منت✨ عزاداری ها تون قبول حق 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا تورو شکرت به خاطر چیزهایی که به ما دادی ‌ •➜ @serat_iw | ོصِــــرٰاطْ
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چقدر به حضرت رقیه ارادت داری منتشر کن😭😭 ‌ •➜ @serat_iw | ོصِــــرٰاطْ
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب من مدافع حرم باش مراقب چادر دخترم باش نیافتد از سر چادر و معجر الله اکبر ، الله اکبر ‌ •➜ @serat_iw | ོصِــــرٰاطْ
23.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر دلت شکست، به نیت حاجت‌روایی همه دعا کن و این کلیپ‌رو برای دیگران هم‌بفرست " بابا تو که پا نداری، چجوری اومدی؟😭🖤 " ‌ •➜ @serat_iw | ོصِــــرٰاطْ
ما روضه‌ی رقیه شنیدیم و زنده ایم!😭 ما را به سخت‌جانیِ خود این گمان نبود ✋🖤 @sokhan_iw
دودمه آمدى باباى من آخر سراغ دخترت من به قربان سرت (٢) رفتى اما مانده در يادم نگاه اخرت من به قربان سرت (٢) از سر ناقه مرا از جناح انداختند اى پدر جانم حسين (٢) با غنيمت ها حراجى ها به راه انداختند اى پدر جانم حسين (٢) شاه بى سر سوى منزلگاه ويران آمده عمه! مهمان آمده (٢) آب و آيينه بياور كه پدر جان آمده عمه! مهمان آمده (٢) اى پدر خون تو را اب وضويت كرده اند اى پدر جانم حسين (٢) اين چه كارى بود اخر با گلويت كرده اند؟ اى پدرجانم حسين (٢) عاقبت شد مستجاب آن ندبه كردن هاى من امده باباى من (٢) از خرابه سر زده خورشيد بر فرداى من امده باباى من (٢).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمه جان روشنی چشم ترم آمده است پدرم آمده است شانه کن موی مرا تاج سرم آمده است پدرم آمده است بابا بنگر روی بهم ریخته ام را منم وارث زهرا این اشک به خون لبت آمیخته ام را منم وارث زهرا می رسد بر گوش من گویی صدای هلهله سویم آمد حرمله عمه بر دادم برس از تو نگیرم فاصله سویم آمد حرمله عمه بابا آمده آبی بزن روی مرا شانه کن موی مرا پیش چشمش بازکن چشمان بی سوی مرا شانه کن موی مرا موقع رفتن شده ای با خبر از حال من عمه زینب الوداع با گلوی پاره بابا آمده دنبال من عمه زینب الوداع مثل سقا من علمدار قیام زینبم ماه شام زینبم دختر سلطانم و قائم مقام زینبم ماه شام زینبم شمعم و پروانه از من عاشقی آموخته وای از آتش پدر مثل گیسوی تو گیسوی رقیه سوخته وای از آتش پدر دست نامردی زده بشکسته دندان مرا ای عمو جانم بیا موی من را می کشد این زجر پستِ بی حیا ای عمو جانم بیا عمه از دست زمین خوردن من پیر شده به کجایی بابا؟ این سه ساله دگر از بودن خود سیر شده به کجایی بابا؟ پا برهنه پایِ سَر شد با رقیه هم سفر این امامِ خون جگر پیشِ چشمش بر لبِ خشکیده خورده چوبِ تَر این امامِ خون جگر شد حسینیه برایت گوشه یِ ویران حسین جان سَنه گوربان حسین پایِ سَر در روضه اَت جان می دهم ای جان حسین جان سَنه گوربان حسین کنجِ این ویران شدم من هم علمدارِ قیام رو به سر دادم سلام روضه یِ الشام یعنی طعنه صبح و ظهر و شام رو به سر دادم سلام دودمه کنج ویرانه شده منزل من ای بابا بی کفن ای بابا گشته از هجر رخت خون دل من ای بابا بی کفن ای بابا رخ زهرایی تو مثل گل لاله شده بی قرار عمه شده مات این لاله ی پرپر شده غساله شده بی قرار عمه شده تا دوباره یاد روی نیلی مادر کنی مهربان بابا بیا باید امشب را به روی دامن من سر کنی مهربان بابا بیا طاقتم را برده بابا پای پر از آبله الامان از حرمله گردنم زخمی شده از بس کشیده سلسله الامان از حرمله در کنار این طبق می میرد امشب دخترت من به قربان سرت بس که سیلی خورده ام هستم شبیه مادرت من به قربان سرت از سفر برگشته و مهمان دامان من است او پریشان من است با لبان خیزرانی مرثیه خوان من است او پریشان من است گر چه از هجران تو کوهی پر از دردم پدر کم نیاوردم پدر شام را با گریه ام ویرانه ای کردم پدر کم نیاوردم پدر می رسد امشب به پایان قصه ی غمهای من آمده بابای من بر نمی خیزم اگر، تاول زده پاهای من آمده بابای من از آهِ رقیه به دلِ حق شرر افتاد حسین ای شه مظلوم با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد حسین ای شه مظلوم من اگر گریه کنم عرش خدا می لرزد نوه ی زهرایم پای این سر به خدا جان بدهم می ارزد نوه ی زهرایم امشب آغوشم شبیه سینه ی خیر النساست جای شاه کربلاست دامن خاکی من هم رتبه ی عرش خداست جای شاه کربلاست شد سفید از غم هجران تو موی سیهم ابتا یا حسین حاضرم پای سر تو سر خود را بدهم ابتا یا حسین باید این دشمن بداند کیستم من کیستم ثانی زینب منم اهل صلح و دوستی با شام و کوفه نیستم ثانی زینب منم دختر دردانه، ای بنت الحسین شهر شام یا رقیه السلام از ضریحت می وزد عطر حسینی بر مشام یا رقیه السلام گریه هایم شام را شام غریبان تو کرد ای پدرجان ای حسین کاش می شد چاره ی موی پریشان تو کرد ای پدر جان ای حسین با توسل به علمدار نفس می گیرم فاتح شام منم من خودم رأس تو را یک شبه پس می گیرم فاتح شام منم جلوه ای از هیبت زهرا علم کردم بیا پادشاه کربلا شامیان را یک به یک بابا ادب کردم بیا پادشاه کربلا دل سنگ آب شد از گریه ی تو گریه نکن ببین آمده مهمان عمه بی تاب شد از گریه ی تو گریه نکن ببین آمده مهمان بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام بر لبم جان دیده ام مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام بر لبم جان دیده ام من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام بر لبم جان دیده ام خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام بر لبم جان دیده ام گوشه ی ویرانه می میرم حرم برپا کنم دختر زهرا منم ذکر یا عباس می گیرم علم برپا کنم دختر زهرا منم. دودمه پنجه ی خصم پر از موی پریشان من است عمه گریان من است سر بابای من امروز به دامان من است عمه گریان من است عمه جان کنج خرابه بیت الاحزان من است دیده گریان من است مادرم زهرای اطهر مو پریشان من است دیده گریان من است من گل باغ حسینم پرپر از ظلم و جفا یا ابا صالح بیا همچو زهرا خورده ام سیلی ز دست اشقیا یا ابا صالح بیا مهمان رقیه شده خونین سر بابا امان از دل زینب در کنج خرابه بدهد جان بَرِ بابا امان از دل زینب عمه بابا آمده برخیز تا کاری کنیم آبرو داری کنیم با لباس پاره باید میهمان داری کنیم آبرو داری کنیم بلبل خوش نغمه ات افتاده امشب از سخن ای امام بی کفن بعد تو رویش کبود و جسم و جانش پر محن ای امام بی کفن گوشه ی ویرانه را کرب و بلایت می کنم جان فدایت می کنم بوسه ای می