🔷🔶🌸🌺🔶🔷🔶🌸🌺🔷
#داستان_١٣۴
#بهلول_و_مرد_فقیه✏️
فقیهی از اهل خراسان وارد بغداد شد و هارون الرشید او را به دارالخلافه طلبید.
از قضا بهلول نیز بر قصر وارد شد. هارون او را امر به جلوس داد. فقیه نگاهی به وضع بهلول نمود و به هارون گفت :
عجب است از مهر و محبت خلیفه که مردمان عادی را اینطور محبت می نمائید و به نزد خود راه می دهید.
چون بهلول فهمید نظرش با اوست گفت :
به علم ناقص خود غره مشو و به ظاهر من نگاه منما ، من حاضرم با تو مباحثه نمایم و ثابت کنم که تو هنوز چیزی نمی دانی.
آن مرد در جواب گفت:
شنیده ام که تو دیوانه ای و مرا با دیوانه کاری نیست .
بهلول گفت :
من به دیوانگی خود اقرار می نمایم ، ولی تو به نفهمی خود قائل نیستی.
هارون الرشید نگاهی از روی غضب به بهلول نمود و او را امر به سکوت کرد،
اما خلیفه بالاخره گفت:
چه ضرر دارد مسائلی از بهلول سئوال نمائی؟
آن مرد گفت :
به یک شرط حاضرم .
و آن شرط بدین قرار است که من یک معما از بهلول می پرسم ، اگر جواب صحیح داد ، من هزار دینار زر سرخ به او بدهم ، ولی اگر در جواب عاجز ماند ، باید هزار دینار زر بدهد .
بهلول گفت :
من از مال دنیا چیزی را مالک نیستم ولی حاضرم چنانچه جواب معمای تو را دادم ، زر از تو بگیرم و به مستحقان بدهم و چنانچه در جواب عاجز ماندم ، در اختیار تو قرار بگیرم و مانند غلامی برای تو کار کنم.
فقیه قبول نمود و بعد بدین نحو از بهلول سئوال نمود :
در خانه ای زن با شوهر شرعی خود نشسته اند و در همین خانه یک نفر مشغول نمازاست و نفر دیگری روزه دارد .
در این حال مردی از خارج وارد خانه می شود و به محض وارد شدن آن مرد، زن و شوهری که در آن خانه بودند به یکدیگر حرام می شوند و آن مردی که نماز میخواند نمازش باطل می شود و آن یک نفر دیگر هم که روزه داشت ، روزه اش باطل می شود .
آیا می توانی بگویی این مردکیست ؟
بهلول فوری جواب می دهد :
این مردی که وارد خانه شد قبلا شوهر این زن بوده و به مسافرت رفته و چون سفر او طول میکشد و خبر می آورند که شوهر او مرده است ، آن زن با اجازه حاکم شرعی به ازدواج با این مرد که پهلوی او نشسته بود در می آید و به دو نفر پول می دهند ، یکی برای شوهر فوت شده اش نماز بخواند و دیگری روزه بگیرد .
در این بین شوهر سفر رفته که خبر او منتشر گشته بود ، از سفر باز می گردد .
پس آن شوهر دومی بر زن حرام می شود و آن مرد که نماز برای میت می خواند ، نمازش باطل می شود و همچنین آن یک نفری که روزه داشت ، چون برای میت بود ، روزه او هم باطل میشود .
هارون الرشید و حاضرین مجلس از حل معما و جواب صحیح بهلول بسیار خوشحال شدند و همه به بهلول آفرین گفتند .
بعد بهلول گفت :
الحال نوبت من است تا از شما معمائی سئوال نمایم .
آن مرد گفت :
سئوال کن .
بهلول گفت :
اگر خمره ای پر از شیره و خمره ای پر از سرکه داشته باشیم و بخواهیم سرکنگبین درست نمائیم ، یک ظرف از سرکه برداریم و یک ظرف از شیره و این دو را در ظرفی بریزیم برای درست کردن سرکنگبین ، و بعد متوجه شویم که موشی در آنها است ، آیا می توانی تشخیص بدهی آن موش مرده در خمره سرکه بوده یا در خمره شیره ؟
آن مرد بسیار فکر کرد و در جواب عاجز ماند.
هارون الرشید از بهلول خواست تا خود او جواب معما را بدهد .
پس بهلول گفت :
اگر این مرد به نفهمی خود اقرار نماید جواب معما را می دهم . ناچار آن مرد اقرار نمود .
پس بهلول گفت :
باید آن موش را برداریم و در آب بشوئیم ، پس از آنکه از شیره و سرکه پاک شد ، شکم او را پاره نمائیم .
اگر در شکم او سرکه باشد ، در خمره سرکه افتاده ، باید سرکه را بیرون ریخت ، و اگر در شکم او شیره باشد ، پس در خمره شیره افتاده ، باید شیره ها را بیرون ریخت .
تمام اهل مجلس از علم و فراست بهلول تعجب کردند و بی اختیار او را آفرین گفتند و آن مرد فقیه سر به زیر ناچارا هزار دینار که شرط کرده بود تسلیم بهلول نمود.
بهلول آن زر بگرفت و تمامی آنرا بین فقرای بغداد تقسیم کرد.
📚 #بهلول_عاقل
✏️ #محمود_همت
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
با سلام
دوستان ارجمند خودرا با کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
آشنا بفرمایید...
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_امیددهندگان_تاریخ
#صلوات
😊😊😊😊😊😊😊😊🌸
#داستان_١٣٧
#طنز
✏️بهلول سڪه طلائی در دست داشت و با آن بازی مینمود.
شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است، جلو آمد و گفت:
اگر این سڪه را به من بدهی در عوض ده سڪه را ڪه به همین رنگ است به تو
میدهم!!
بهلول چون سڪههای او را دید، دانست ڪه سڪههای او از مس است و ارزشی ندارد.
به آن مرد گفت:
به یک شرط قبول مینمایم!
آن هم این است که سه مرتبه مانند الاغ عرعر ڪنی!!!
مرد شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود!
بهلول به او گفت:
تو با این خریت فهمیدی سڪهای ڪه در دست من است از طلاست؛
چگونه من نفهمم ڪه سڪههای تو از مس است.
📚 #بهلول_عاقل
✏️ #محمود_همت
#طنز
👇👇🇮🇷🇮🇷
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
با سلام
دوستان ارجمند خودرا با کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
آشنا بفرمایید...
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_پیامبر_اعظم_ص_صلوات