کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_168 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• یه وقتایی خدا آدمها رو نه با دستهای پُر قدرت
♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_169
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
دیبا
شنیده بودم در جهنم عذابی هست که در اون دائم ویران میشی و از نو ساخته میشی تا دوباره با عذابِ الهی ویران بشی و باز از نو ساخته بشی و این تکراری مکرّر بود برای عذاب کشیدنِ یک گناهکارِ محکوم به ابد !
دَرکِ دُرستی از زمان نداشتم
اونقدر خُرد ومُچاله شده بودم که حتی به زور نفس میکشیدم
دلم آخ گفتن و التماس کردن و فریاد کشیدن هم نمی خواست
فریادهای مظلومانه کشیده شده و التماسهای بی سرانجام رو کرده بودم
حالا که نمیدونم یه شبانه روز یا بیشتر از مرگِ آرزوهام و تدفینِ عشقم در گورِ بی اعتمادی می گذشت بی حال و بی رمق بینِ بیهوشی و هوشیاری دست و پا میزدم
تمومِ اتفاقاتِ دور و برم رو کامل درک کرده و چیزی از چشمم پنهان نبود ولی دلم فقط سکوت میخواست
سکوت و اگر میشد کمی هم مرگ ...
کمی مرگ و اگر هم میشد کمی بازگشت به روزهای شیرینِ گذشته....
روزهایی که تنها دردم بی پدری و تنها نگرانیم قلبِ بیمار مادرم بود
روزهایی که دنیا برام حتی از کاغذ رنگی های دنیا هم رنگی تر بود وقتی جهانم در لبخندِ خواهر و نگاه مهربونِ مامانم خلاصه میشد
چی شد که به اینجا رسیدم ؟
کفهء نادانیِ من سنگین تر بود یا کفهء غرورِ احسان و یا نه هیچکدام !
کفهء حسادتِ جهان تاج !
این هم نه ....
کفهء نامردیِ زمانه از همه سنگین تر بود
هنوز نمیدونستم دقیقاً تاوانِ کدوم گناه رو پس دادم و به مجازاتِ کدوم اشتباه اینطور تنبیه شدم ولی اطمینان دارم باز هم مثل همیشه مامان فرشتهء نجاتم بود وقتی با تماسش از دستِ گرگِ درونِ احسان که تازه از خواب بیدار شده بود رها شدم و از یک تجاوز وحشیانه هم جان به در بُردم
واقعاً اگه مامان تماس نمیگرفت !
خدای من !
احسان دیوانه شده بود !!
یه دیوانهء زنجیری !!!
یا نه از اونایی که توهم میزنن !!!!
به همه شک دارن !!!!!
همه رو متهم میکنن به بی آبرویی !!!!!!
راستی جهانِ عمارت کجا بود ؟
تاجِ سرِ احسان و پیمان !
خانومِ با اقتداری که این پسر را پس انداخته بود تا منو عذاب بده و عذاب بده و عذاب بده ....
ضعف داشتم
خیلی بیشتر از یک ضعفِ ساده
دلم فقط دامنِ مامان رو میخواست و نوازشهای دستِ مهربونشو
دلم فقط شیرین زبونی های دنیا رو میخواست و نگاهِ خندونشو
دلم فقط ....
#الههبانو
#ادامهدارد
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab