🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗🍃
🔗🍃🔗🍃🔗🍃
🍃🔗🍃
🔗
♡﷽♡
#قــاب_خــاتـــم
#قسمت_187
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
روزهای با احسان بودن سرشار از حسِ خوبِ خوشبختی بود
لحظاتی که هم عطر خوشبختی در فضا پیچیده بود و هم طعمِ خوشبختی رو با تموم وجود احساس میکردم
بدون شک جایی که من باشم و احسان باشه و خبری از حضور مادرش نباشه ، خودِ خودِ بهشته !
وقتی میدیدم تمام و کمال مالِ خودمه
اینکه تموم توانشو به کار می بست تا دلم به این زندگی و حمایتِ خودش دلگرم بشه
اینکه عشق و محبت از تک تک حرکاتش می ریخت
و مهم تر از همه اینکه در برابر تماس های پیمان و مادرش و اصرار برای بازگشت به عمارت سرسختانه ایستاد تا این ده روز به بهترین لحظاتِ زندگیم تبدیل بشه و تا پایانِ عمر ، هر وقت کم آوردم و آزرده شدم با یاد آوریِ این روزها دوباره انرژی بگیرم برای ادامه دادنِ زندگی که هیچ چیزش قابل پیش بینی نبود
ساعت هنوز سه بود و تا غروب پنج شیش ساعتی مونده بود
احسان به شدت تشنه و کلافه بود
من خودمو با جمع و جور کردن خونه و تدارک افطار سرگرم کرده بودم که با اصرار های شوهر جان مجبور شدم بعد از خوندنِ سهمِ امروزم از قرآن ، خودمو به خوابِ نیم روز دعوت کنم
امروز درست دوازده روز از فاجعه ای که باعث شد من و احسان دوباره از بن بستِ بی اعتمادی برسیم به روزنهء امید و اعتماد ، میگذره
بعد از خوردنِ سحری و خوندنِ نماز حرکت کردیم ، خیلی امیدوار نبودیم قبل از نماز ظهر به تهران برسیم ولی ترجیح دادیم با زبان روزه حرکت کنیم
- چیزی یادت نرفته خانوم ؟
- نه عزیزم .... فقط کاش با گلنسا هم خداحافظی می کردیم
- دیشب خدا حافظی کردی دیگه خانوم طلا
- آره ... آدمای خوبی بودن
دلم واسشون تنگ میشه
- ایهیم
سلیمان از اون کردای پهلوونه
از همونا که مرام و مردونگیشون زبانزده
- آخرش نفهمیدم اینجا چرا اینقدر کرد داره
- منم خیلی اطلاعات ندارم ولی شنیدم یه زمانی کردهای کرمانشاه ایران و سلیمانیهء عراق مهاجرت کردن به این منطقه و الانم حضور پررنگ این قومِ با محبت و جوانمرد ، حاصلِ همون مهاجرت گستره هستش
- جالبه ... نمیدونستم
میگم راست راستی تک پسرشون رو به همین سادگی از دست دادن ؟
اینبار نگاهی لبریز از افسوس به من انداخت و گفت
- به همین سادگی که تو میگی .... دو سالی طول کشیده
دو سال مریض داری و اسیر بیمارستان بودن
دو سال بین امید و ناامیدی دست و پا زدن
دو سال خون دل خوردن ... خرج کردن و از دست دادن دارایی های مادی
و در نهایت از دست دادن بزرگترین سرمایهء عمر و زندگیشون !
- خیلی دردناکه .... خیلی زیاد
- قدر داشته هاتو بدون عزیزم
پدر با آبرویی که هر چند کنارت نیست ولی اعتبار و حرمت و آبروش تا همیشه همراهته
مادری که از جون و عمرش برات مایه میذاره
خواهر دسته گلی که لااقل برای من یکی داشتنش آرزوی بزرگیه
و .... شوهر همه چی تمومی که لنگه نداره !
- بله .....
سفر شیرینی که با تلخی و به اجبار آغاز شده بود در حالی به پایان رسید که هم من و هم احسان بارها و بارها به عشقی که نسبت به همدیگه داشتیم اعتراف کردیم و همینطور این دوری و نزدیکی باعث شد بیشتر قدر و قیمت این زندگی و همدیگه رو بدونیم
تصور نداشتن و نبودنِ احسان دیوانه کننده بود
فقط ای کاش میتونستم پاک کن بردارم و نقشی که اون شب با حماقت و دیوانگی روی جسم و روحم انداخته بود پاک کنم تا پروندهء شوهرم پاکِ پاکِ پاک بمونه
غافل از بازیهایی که روزگار در پیش داشت و خوابهایی که برای زهر کردنِ این حال خوش برای ما دیده بود .!
#الههبانو
#ادامهدارد
♦️رمان قاب خاتم مختص مخاطبان کانال👇
|√• @naghsedel •√|
❌کپي حرام❌
•┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈•
🔗
🍃🔗🍃
🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗
🍃🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗🍃🔗