eitaa logo
کتاب
852 دنبال‌کننده
317 عکس
369 ویدیو
67 فایل
📗کتاب یار مهربان است با نامهربانی از کنار آن نگذریم و با کتاب رفیق باشیم🥰 این کانال شما را تشویق به کتابخوانی می کند 📌با ما همراه باشید مدیر محتوی👈🏻 @ah0053
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️پست ویژه شب شهادت امام موسی ابن جعفر(ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امشب عزای امام عالمین است دل را هوای قبر غریب کاظمین است باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده آجرک الله یابقیة الله شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم (ع) تسلیت باد                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید    ♡
🌙داستان شب وقتی ابراهیم جمّال که یکی از شیعیان بود، می‌خواست خدمت علی بن یقطین برسد، از باب اینکه ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارون‌الرشید و از نظر ظاهر، شأن ابراهیم نبود که در مجلس وزیر مملکت وارد شود، او را راه نداد! اتفاقاً در همان سال علی بن یقطین به حج مشرّف شد، خواست در شهر مدینه خدمت حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) برسد، حضرت او را نپذیرفت؛ روز بعد آن حضرت را در بیرون خانه ملاقات کرد، عرضه داشت: ای سید من، تقصیر من چه بوده که مرا نپذیرفتید؟ فرمود: به خاطر اینکه برادرت ابراهیم جمّال را راه ندادی و خدا امتناع فرموده از اینکه سعی تو را قبول کند، مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را ببخشد. علی بن یقطین گفت: گفتم: ای سید و مولای من در این وقت ابراهیم را کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه و او در کوفه است، فرمود: هرگاه شب برسد تنها به بقیع برو، بی‌آنکه از اصحاب و غلامان تو کسی خبردار شود، در آنجا شتری زین کرده خواهی دید، آن شتر را سوار می‌شوی و به کوفه می‌روی. شب به بقیع رفت، بر آن شتر سوار شد، به اندک زمانی به خانه ابراهیم جمّال رسید، شتر را خوابانید و در زد، ابراهیم گفت کیستی؟ گفت: علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین بر در خانه من چه می‌کند؟! فرمود: بیا بیرون که کارم بس بزرگ است و او را سوگند داد که اذن ورود دهد، چون داخل خانه ابراهیم شد، گفت: ای ابراهیم! آقا و مولا، از اینکه عمل مرا قبول کند امتناع فرموده، مگر آنکه تو از من بگذری! ابراهیم گفت: «غَفَرَاللهُ لَک؛ خدا تو را بیامرزد»، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پای روی صورت من بگذار و صورتم را زیر پایت بمال، ابراهیم خودداری کرد، علی بن یقطین او را سوگند داد که چنین کند. ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و روی او را زیر پای خود مالید و علی بن یقطین می‌گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا گواه باش». سپس بیرون آمد و سوار بر آن مرکب شد و همان شب به مدینه بازگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) خوابانید، آنگاه حضرت او را اذن داد که بر آن بزرگوار وارد شود و حضرت کار او را پذیرفت. از دقّت در این روایت معلوم می‌شود که حقوق برادران دینی تا چه اندازه پر اهمیت است!           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در محضر قرآن ﻭ ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭ، ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ] ﻣﻰﮔﺰﺩ [ﻭ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﺍی ﻛﺎﺵ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍهی ﺑﻪ ﺳﻮی ﺣﻖ ﺑﺮﻣﻰﮔﺮﻓﺘﻢ(٢٧) ﺍﯼ وای، ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻓﻠﺎنی ﺭﺍ [ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺑﺪبختی ﻣﻦ ﺷﺪ] ﺑﻪ ﺩﻭستی ﻧﻤﻰﮔﺮﻓﺘﻢ(٢٨) وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا|۲۷| يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا|۲۸| سوره فرقان                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅کتاب ترکیبی(سخنرانی) «مناظره امام کاظم علیه السلام با هارون الرشید» 🎙حجت الاسلام والمسلمین عالی ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
💎کلام اثر‌گذار یکی از دوستان مرحوم حاج آقاسید مهدی قوام در فرحزاد باغی داشت، که به حاج آقا سید مهدی می‌گه آقا تشریف بیارید باغ من در فرحزاد. هوای تهران گرمه، یه چند ساعت اونجا در خدمتتون باشیم. آقا رو می‌بره فرحزاد، آقا سید مهدی می بینه که یکی از این لاتها و جاهلای محل که با کلاه شاپویی‌ می‌گشت و بهش داش مصطفی می گفتن، اونجاست. بهش دیوونه می گفتن چون می‌گفت: من دیوونه امام حسینم. آقا سیدمهدی قوام، رو می‌کنه به داش مصطفی می‌گه: داش مصطفی ما می‌خوایم مثل شما داش بشیم چی کار کنیم؟ می‌گه آقا سید اگه می‌خوای داش بشی باید جایی که نمک خوردی نمکدون نشکنی! می‌گه این که خیلی خوبه. شما هم همین کار رو میکنی؟ مصطفی دیوونه می‌گه: بله. آقا سید مهدی می‌گه: خب خدا این همه نعمات به شما داده! ببین چقدر آدمِ کور دور و برت هست ولی تو چشم داری. ببین چقدر آدمه کر هست تو گوش داری. آدم فلج هست تو پا داری. این نعمتها رو خدا بهت داده، تو چطور نمازت رو نمی‌خونی؟عبادت نمی‌کنی! نمک رو خوردی نمکدون می‌خوای بشکونی؟ پس خودتم نشکون. این جمله رو که آقا سید مهدی قوام می‌گه، این داش مصطفی منقلب می‌شه. از اون به بعد خودش رفت هیئتی شد و یه هیئت هم درست کرد. یه سفر مکه می‌ره و دیگه اونجا قسم می‌خوره و همه کارها رو می‌گذاره کنار. هیئتی هم تو پاچنار برپا می‌کنه به نام محبان‌الزهرا سلام الله علیها           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
📌کیفیت شهادت امام کاظم(ع) یحیی برمکی بنا بر دستور هارون، امام را به زندان مخوفی فرستاد که مسئولیت آن با سَنْدِي بْنِ شَاهَك بود. ابْنِ شَاهَك با خرما یا انگور امام را مسموم کرد و آن حضرت پس از سه روز، در بیست و پنج رجب سال 183 هجری در زندان بغداد به شهادت رسید. سربازان هارون که ترس از عاقبت کار داشتند، برای تبرئه خود از شکنجه و مسموم کردن امام کاظم(ع)، ضمن آنکه بدن مطهر ایشان را به شیعیان نشان دادند تا بیان کنند که بر اثر شکنجه وفات نکرده است، از زندان بیرون برده و در کنار پل بغداد گذاشتند. در این هنگام جمعیت زیادی از شیعیان و غیر آنان برای تشییع آمدند. مخالفان نیز برای تحقیر شکوه جمعیت می گفتند: «این جنازه امام رافضیان است.» «او مرده است و رافضیان تصور نکنند که زنده است.» بدن مطهر امام بعد از تشییع در قبرستان قریش(باب التین) دفن گردید و اکنون این مکان با نام کاظمین مشهور است. 📚کلینی، الکافی، ج1، ص384، ح1. 📚یعقوبی، التاریخ، ج2، ص414. 📚شیخ صدوق، عيون أخبار الرضا‏‏، ج1، ص99. 📚شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص243- 242. ┄┅═♡📚کانال کتاب📚♡═┅┄                              ނގމ          برای عضویت لایک کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙داستان شب روزى آقا امام موسى بن جعفر(ع) در بغداد از كنار منزل بشر عبور ميكرد صداى ساز و نواز و آواز داخل خانه بگوش حضرت رسيد در اين موقع كنيز بُشر براى ريختن خاكروبه از منزل خارج شد. آقا حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود: اى كنيز صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟! كنيز گفت: حُرّ و آزاد است. حضرت فرمود: راست ميگوئى اگر بنده مى بود از مولاى خود مي‌ترسيد. كنيز وارد منزل شد. بُشر بر سر سفره شراب نشسته بود، علت تاخير او را پرسيد؟! گفت شخصى از كنار خانه شما رد مى شد از من سؤال كرد صاحب اين خانه عبد و بنده است يا حُرّ و آزاد. گفتم: آقا حُرّ و آزاد است. فرمود: آرى اگر بنده بود از آقاى خود ميترسيد. اين سخن حضرت چنان در قلب بُشر تاثير كرد كه سر از پا نشناخت با پاى برهنه از منزل خارج شده خود را به آقا موسى بن جعفر (ع) رساند و از كرده خود پشيمان شد و به دست حضرت توبه كرد و از گذشته هاى خود پوزش خواسته و با چشم گريان بازگشت. از آن روز به بعد اعمال زشت خود را ترك كرد و از جمله زهاد و عرفا قرار گرفت و گويند چون با پاى برهنه از پى حضرت موسى بن جعفر (ع) دويد و با اين حال توبه كرد او را بُشر فانى (پابرهنه) لقب دادند. يا رب مرا به رحمت بى منتها ببخش از خود عطا بياور واز من خطا ببخش شد ننگم از چه مايه بد نامى بشر يا رب مرا بفخر بشر مصطفى ببخش ميخواند مصطفى بوجود على تورا يا رب مرا بمرتبه مرتضى ببخش زهرا حبيبه تو و بنت حبيب تو يا رب مرا برتبه خيرالنساء ببخش بعد از على بخلق حسن مقتدا بود يا رب مرا بحرمت آن مقتدى ببخش در كربلا حسين على تشنه شد شهيد يا رب مرا به تشنه لب كربلا ببخش دارند انبياء به برت قرب و منزلت يا رب مرا بمنزلت انبياء ببخش عصيان من اگر شده سَدِّ دعاى من يا رب مرا بحالت اهل دعا ببخش 📚قصص التوابین؛ داستان توبه کنندگان، ✍🏼علی میر خلف زاده           ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا