eitaa logo
کتاب خوب📚
5.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
206 ویدیو
32 فایل
📚مجموعه کتاب هایی که دوست شان داریم 🔔این کانال زیر نظر مستقیم دکتر وحید یامین پور اداره می شود. 👤ادمین: @Hamieh_enghelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب خوب📚
ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
🔻 مرتضی با صدایی فرو افتاده گفت:" حضرت استاد خوب می دانند که من به نیت کسب فیض از محضر ایشان به کاشان آمده ام و خود را محتاج ایشان می دانم." همهمه ای مدرس مولی احمد را فراگرفت. بسیاری از راه های بسیار دور آمده بودند که از خود استاد درس بگیرند. گروهی ادبیات و تفسیر، گروهی نجوم و ریاضیات و گروه بیشتری فقه و اصول. گروهی هم همیشه بودند. آنگاه که مولی به نماز می ایستاد، برای صف اول می جنگیدند، آنگاه که بر منبر می رفت، به منبر می چسبیدند، وقتی که بر می خاست و راه می افتاد، بین او و دیگران حائل می شدند. گروهی که همیشه بودند، اغلبشان در درس شیخ مرتضی هیچ وقت نمی آمدند و گویی او را مزاحم نظم طبقاتی مدرس می دانستند. یکی از همین گروه بود که گفت:" مولای ما! چه گناهی کرده ایم که از فیض قدسی شما محروم گشته ایم؟ چرا پس از سال ها ما را به یک جوان تازه رسیده حواله می کنید و از خود می رانید؟" مولی احمد زهر کلام این شاگرد خودستا را فهمید و برآشفت. در ستایش دیگران گاهی رذالتی نهفته است که به شمشیر تحقیر ِ غیر بدل می شود و به اثبات فضل ستایشگر می انجامد... اما مولی احمد برآشفت. ...می گویی جوانِ تازه رسیده! آری تازه رسیده است، به کاشان تازه رسیده، نه به مقصدی که این جماعت عزم آن کرده اند.
🔹کهکشان نیستی ( داستانی بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی ) این کتاب در سال ۱۴۴۱ قمری در نجف اشرف به رشته تحریر در آمد به قلم محمد هادی اصفهانی توفی ولی الله صدای ماذنه ها و گلدسته های حرم مطهر خبر از وفات این آیت عظیم الهی می داد. "اذا مات العالم ثلمه فی الاسلام ثلمه لا یسدها شی الی یوم القیامه قد توفی آیه الله السید علی القاضی طباطبایی لیله الامس فی النجف الاشرف، یوم سته من شهر ربیع الاول فی سنه الف ثلاثمئه سته و ستین... بدن سید علی قاضی طباطبایی را در وادی السلام، در حالیکه صورتش را رو به قبله و در برابر حرم مطهر مولی الموحدین علی علیه السلام روی خاک خواباندند، در نزدیکی مقام امام عصر (عج) دفن کردند، اما جبلّت و هویت لاهوتی او در کیان هفت طبق عالم حاضر بود و دیگر کسی نمی توانست او را از قله هایی پایین بکشد که طی هشتاد و یک سال زندگی دنیوی فتحشان کرده بود. 🔹امروز ششم ربیع الاول سالگرد وفات سید علی قاضی اعلی الله مقامه الشریف است. @ketabe_khoub
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃برگی از کتاب _گفتم: ای آقا! من کوچک توام، مرا به مُریدی خویش بپذیر و با من آغاز کن، که مُریدی چون من آسان به دست نمی آید. هم اکنون، لقمه نانی و قمقمه آبی بر می دارم، کوله بر دوش می اندازم و سر در پی تو می نهم، دیری نخواهد گذشت که مرا در انبوه مریدان خویش، غرق شده خواهی یافت، من این درد را که روزی در خیل عظیم مریدان تو، همچون غباری در هوا و قطره ای در دریا باشم، دردمندانه به جان می پذیرم و تن می سپارم به این عذاب که فشار شیفتگی مریدان تو دمادم عقب براندم و عقب بنشاندم تا آنجا که از خاطر مبارکت رخت بربندم... _مسئله من دیگرگون شدن جهان است نه مقامی منیع در این دگرگونی داشتن... من برای سرباز بودن تربیت یافته ام نه فرمان روایی کردن. مرد تنومند آتش در چشم، در کلبه ام را که دیگر کلبه نبود گشود و فرمود: دشوارترین و دردبخش ترین سفرها را اینک آغاز می کنیم... وحید یامین پور 📒سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد
🌱🌱 ای عزیز! هر ارثیه مادی برای فرزندت باقی بگذاری، فناپذیر می باشد، چون طبع عالم مادی دنیوی چنین است؛ بکوش که ارثیه ای برای او باقی بگذاری که رنگ فنا و نابودی به خود نگیرد و دنیا و آخرتش را آباد نماید که چنین ارثیه های ماندگاری، معنوی بوده و بهترین میراث برای او می باشد و حضرت صادق علیه السلام که محیط به عوالم وجودی بوده و آگاه به حقایق می باشد، به این حقیقت تصریح فرموده که: بهترین چیزی که پدران برای فرزندانشان به ارث می گذارند، ادب است نه مال، چرا که مال از بین می رود، اما ادب بقا پیدا می کند. 🌱🌱🌱 ای عزیز! ادب به قدری با ارزش است که اگر کسی آن را مراعات نکند، حتی اگر بی ادبی او به مرز گناه هم نرسد، مطرود جامعه خواهد شد و کسی که مورد احترام دیگران نباشد و مطرود گردد، بستر هر گونه خطا و جنایتی برایش فراهم می گردد. ادب همانند مغناطیسی می ماند که جذابیت خاصی دارد و دلها را به سوی صاحب آن جذب می کند. 🌱🌱🌱 ای عزیز! بسیاری از انسان ها در روز قیامت از دست پدران خود در پیشگاه الهی زبان به شکوه و شکایت می گشایند که اگر جهنمی شدم، اگر بی حیا و بی عفت شدم، اگر بی حجاب شدم، اگر بی نماز شدم، اگر فرمان خدا را زیر پا گذاشتم، اگر به مجالس گناه کشیده شدم، به خاطر تربیت های غلط والدینم بود، آنها از من مراقبت نکردند و مرا با خود به مجالس حرام بردند و غذای حرام به من خوراندند و در تربیت دینی من کوتاهی کردند. 🌱🌱🌱 @ketabe_khoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫 دریا تو مرا سرزنش می کنی که چرا از فرصت های تردید برای سخن گفتن با تو استفاده نکردم؛ اما تردید هیچ گاه برای همیشه گورش را گُم نمی کند. شاید هیچ یقینی نباشد که خالص و نیالوده به تردید بماند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍂🍂 او می رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند 🍂🍂🍂
10. یامین‌پور، نخل و نارنج .mp3
10.28M
🎧 دهمین قسمت چراغ مطالعه 📚 گفتگوی کتاب با وحید یامین‌پور | کتاب «نخل و نارنج»