فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
👨👩👧👦مخاطب: جوان
ا🛒خرید:
🔗http://ketabejamkaran.ir/4365
📡 #کتاب_جمکران_در_رسانهها
📕📕📕📕📕
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🗓2خرداد، وفات آقاشیخ مرتضی زاهد
#معرفی_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
👨👩👧👦مخاطب: عمومی
💠در اولین روزهای خرداد سال 1331 هجری شمسی در محله امامزاده یحیی اتفاق و حادثهای روی داد. آن روز در بسیاری از محلههای قدیمی تهران، خبر وفات شیخی بسیار دوستداشتنی و باتقوا و مردمی پیچیده بود. مردی که یکی از جلوههای والای تقوا و صداقت و بیادعایی بود؛ مردی که نه فقط تودههای مردم بلکه خوبان و عالمان بزرگ تهران به او اعتقادی کامل داشتند. آشیخ مرتضای زاهد همان شیخی بود که خودش را برای ارشاد و تعلیم و تربیت و خدمت به مردم وقف کرده بود.
📚کتاب آقاشیخ مرتضی زاهد تلاش کرده تا گوشهای از زندگی این مرد الهی را برای کسانی که میخواهند با مردان خدا آشنا شوند بازگو کند.
ا🛒خرید:
🔗http://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا❁﷽❁ا
#معرفی_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
👨👩👧👦مخاطب: عمومی
📚این کتاب در قالب نقل خاطرات و روایات در بیست و چهار فصل است که هر فصل نقل یکی از علمای هم دوره ایشان است و شرحیست از زندگی و احوال *آقا شیخ مرتضی زاهد* همچنین ذکر فضایل، مکارم و تقوای وی که مجموعا از زبان نزدیکان و آشنایان بازگو می شود.
💠زمانی که وارد خانه شدم، احساس کردم غیر از من، آقایی در آنجا حضور دارد، ولی وقتی داشتم وارد اتاق میشدم، آن آقا از کنار من رد شد و بیرون رفت؛ چون چیزی را نمیتوانستم ببینم، بهخوبی نفهمیدم در آنجا چه میگذرد، اما لحظاتی بعد شیخ مرتضی به کنارم آمد و با شور و حالی فرمود: «خوشا به حالت آقا سیدمصطفی! خوشا به حالت!» من با دستپاچگی و تعجب عرض کردم: «مگر چه شده است آقاجان؟» شیخ مرتضی فرمود: «خوشا به حالت آقا سیدمصطفی، آیا میدانی همین الان چه بزرگواری از کنارت رد شدند و رفتند؟ آقا سیدمصطفی، این امام زمانت حضرت بقیة الله بود که در همین چند لحظه پیش از کنارت رد شد و بدن شریفش به عبای تو مالیده شد.»
ا🛒خرید:
🔗http://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🗓2خرداد؛ وفات آقاشیخ مرتضی زاهد
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
💠در اولین روزهای خرداد سال 1331 هجری شمسی در محله امامزاده یحیی اتفاق و حادثهای روی داد. آن روز در بسیاری از محلههای قدیمی تهران، خبر وفات شیخی بسیار دوستداشتنی و باتقوا و مردمی پیچیده بود. مردی که یکی از جلوههای والای تقوا و صداقت و بیادعایی بود؛ مردی که نه فقط تودههای مردم بلکه خوبان و عالمان بزرگ تهران به او اعتقادی کامل داشتند. آشیخ مرتضای زاهد همان شیخی بود که خودش را برای ارشاد و تعلیم و تربیت و خدمت به مردم وقف کرده بود.
📚کتاب آقاشیخ مرتضی زاهد تلاش کرده تا گوشهای از زندگی این مرد الهی را برای کسانی که میخواهند با مردان خدا آشنا شوند بازگو کند.
🛒http://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖تعدادی از دوستان و رفقای خاص آقاشیخ مرتضی زاهد که با ایشان نزدیک و محرم بودند و ایشان بسیاری از حرفها را به راحتی میتوانست به آنها بگوید به دور او جمع بودند.
آن روز، آقاشیخ مرتضی نگاهش به مورچهای بیجان افتاد. لحظاتی در فکر فرو رفت و سپس رو به حاضران گفت: میگویند این دانشمندهای جدید همه چیز را براساس آزمایش، قبول یا رد میکنند.
نگاه حاضران نیز به آن مورچه بیجان معطوف شد. آقا شیخ مرتضی آن مورچه بیجان را به دو نیمه نصف کرد!
حاضران از این عمل شگفتزده شدند! آنها آقا شیخ مرتضای خود را این گونه یافته بودند که هر کاری میکند فقط و فقط برای خداست و کار بیهوده از او سر نمیزند.
آقا شیخ مرتضی هر دو نیمه مورچه را با مقداری فاصله بر روی زمین گذاشت؛ سپس سرش را بالا آورد و گفت:
میگویند: این دانشمندان جدید همه چیز را باید آزمایش و امتحان کنند... پس بیایید ما هم یک آزمایشی بکنیم. در روایات آمده اگر بر مردهای هفتاد مرتبه، سوره حمد را قرائت کردید، اگر دیدید آن جنازه جان پیدا کرد و زنده
شد، زیاد تعجب نکنید!... پس بیایید ما هم این مطلب و این حمدهای خود را امتحان و آزمایش کنیم.
آقا شیخ مرتضی شروع به خواندن سوره حمد میکند.
چند بار سوره حمد قرائت شد، معلوم نیست؛ ولی پس از دقایقی همه حاضران با چشمهای شگفتزده مشاهده کردند که هر دو نیمه از مورچه به هم چسبیدند و سپس مورچهای کامل و سالم جان گرفت و به راه افتاد!
#برشی_از_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
🛒 http://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖آقای حاج شیخ #نصرالله_شاهآبادی : مرحوم آقا شیخ #مرتضی_زاهد آدمی با حقیقت بود و زهد و تقوایش حقیقت داشت. او از نظر علمی، خیلی بالا نبود؛ ولی در تقوا و ورع بسیار بالا و بسیار پاک و منزّه بود.
در یکی از شبها وقتی به یکی از جلسههای آقا شیخ مرتضی رفتم دوسه نفر از دوستان به من گفتند: ای کاش دیشب (یا دو سه شب پیش) نیز آمده بودی؛ جایت خالی بود! یک آقایی اینجا بود و با آقا شیخ مرتضی بحث و مناظره داشت. او شخصی غیرشیعه بود. دوستان و رفقا میگفتند: آن آقا خیلی با آقا شیخ مرتضی به بحث و #مناظره پرداخت و آقا شیخ مرتضی هم با #صبر و حوصله برای او استدلال و دلیل میآورد. ولی آن آقای مخالف، با هیچ حرف و #استدلال و حدیثی قانع نمیشد و حرفهای خودش را تکرار میکرد. بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی رو به آن آقای مخالف کرد و گفت: حالا که شما تا این حد بر روی افکار و اعتقاداتت پافشاری داری بیا هر دو نفرمان نیم ساعت هم دستهایمان را بر روی آتش بگذاریم و به این بحث و مناظره ادامه دهیم.
آنگاه آقا شیخ مرتضی زاهد فوری منقلِ کرسی را که پر از ذغالهای داغ و آتشین بود طلب کرد، سپس بلافاصله دستهایش را در ذغالهای داغ و آتشین فرو برد!
آن آقای مخالف و لجوج تا این صحنه را دید رنگش پرید و وحشتزده شد و بعد از لحظاتی بدون اینکه حرفی بزند باعجله بلند شد و رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد!
#برشی_از_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
🛒 http://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
#سیره_علما
با حرف شیخ، حشرات موذی برای همیشه از خانه رفتند.
📖حاج شیخ #عبدالحسین_جاودان : خانه مرحوم آقا شیخ #مرتضی_زاهد دچار مشکل شده بود؛ حشراتی موذی (ساس) به این خانه هجوم آورده بودند. بچهها و اعضای خانه هرچه تلاش و کوشش کردند تا این حشرات را از بین ببرند، موفق نشدند و نتوانستند از شرّ آنها خلاص شوند!
تا اینکه در یکی از شبها، این حشرات بیش از اندازه اذیت و آزار کردند. در این هنگام اعضای خانواده مشاهده کردند که آقاشیخ مرتضی از جایش بلند شد و به سوی اتاقی که آن حشرات در آنجا بیشتر جمع شده بودند، رفت. در جلوی آن اتاق ایستاد و به آن حشرات گفت: «خداوند، دیگر به شما اذن و اجازه نداده ما را آزار دهید»
از آن شب به بعد دیگر هیچ ساسی در این خانه دیده نشده است و برای ما معلوم نشد در آن شب، آن حشرات چگونه و کجا رفتند!
و آقا شیخ مرتضی زاهد گفته است: من این امر را از مادرِ حضرت #امام_باقر یاد گرفتهام!
والده ماجده حضرت امام محمدباقر به دیواری که میخواست بر سرِ آن بانوی مکرّمه فرو ریزد خطاب فرمود: به حق المصطفی که خدا اجازه نداده بر سرِ من خراب شوی! پس آن دیوار همانطور منحنی و کج ایستاد، تا آن بانوی مکرّمه به سلامت گذشت.
#برشی_از_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
http://ketabejamkaran.ir/4365
@ketabeJamkaran
🟢واکنش #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد به فرد لجباز در مباحثه
📖#شیخ_نصرالله_شاه_آبادى: در خانه مرحوم آیتالله #حاج_میرزا_عبدالعلی_تهرانی با #آقا_شیخ_مرتضى_زاهد آشنا شدم.
یادم هست در یکی از شبها وقتی به یکی از جلسههاى آقا شیخ مرتضی رفتم آقایى آنجا بود و با آقا شیخ مرتضی #بحث و #مناظره داشت.
آن آقا خیلی با آقا شیخ مرتضی به بحث و مناظره پرداخت و آقا شیخ مرتضی هم با #صبر و #حوصله براى او #استدلال و #دلیل میآورد، ولی آن آقاى مخالف با هیچ حرف و استدلال و حدیثی #قانع نمىشد و حرفهاى خودش را تکرار میکرد. بعداز دقایقی آقا شیخ مرتضی رو به آن آقاى مخالف کرد و گفت: «حالا که شما تا این حد بر روى افکار و اعتقاداتت پافشارى دارى، بیا هر دو نفرمان نیم ساعت دستهایمان را روى #آتش بگذاریم و به این بحث و مناظره ادامه دهیم.» آنگاه آقا شیخ مرتضی زاهد فورى منقلِ کرسى را که پر از زغالهاى داغ و آتشین بود طلب کرد و سپس بلافاصله دستهایش را در زغالهاى داغ و آتشین فروبرد!
آن آقاى مخالف و #لجوج تا این صحنه را دید، رنگش پرید و وحشتزده شد و بعد از لحظاتی بدون اینکه حرفی بزند با عجله بلند شد و رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
📘 # آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran