هدایت شده از بغض قلم
هدایت شده از بغض قلم
📒سه کتاب داستانی دربارهی حادثهی گوهرشاد
📒کتاب رویای بعدازظهر/ نیلوفر مالک
این کتاب نوجوان و به حادثه مسجد گوهرشاد پرداخته. داستان کتاب خیلی جذابه.
📒اوسنهی گوهرشاد / سعید تشکری
داستان گوهرشاد خاتون و پریزاد و روایت جذابی دارد.
📒چهل و یکم/ حمید بابایی
داستان آژانی که در واقعه گوهرشاد حضور داشته است.
#گوهرشاد
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🆔 @bibliophil
هدایت شده از بغض قلم
🌧باران
درهای آسمان بسته بود، آسمان بخیل و تهیدستتر از زمین، چشم در چشم مردمی داشت که خشکسالی، تاب و توانشان را ربوده بود.
کوفه بود و عطش، کوفه و زمینهایی ترک بسته و کامها و نگاههای منتظر باران.
مردم رمق رفته و نومید و پریشان به دیدار علی(عليهالسلام) آمدند که ای خلیفه، کاری بکن که قحط آبی و تشنهکامی زمین، مرگ را همسایه و همنفس زندگیمان ساخته است.
امام فرزندش حسین را طلبید.
عزیزم حسین، دعا کن تا عبوسی آسمان بشکند، تا باران ببارد، تا زمین و زمان سیراب شود.
حسین برخاست.
سر برهنه کرد و پای نیز.
دست برداشت.
پیش و بیش آسمان
اشک ریخت و زمزمه کرد:
خدایا! ای بخشنده خیرات
و نازل کننده برکات!
آسمان را بر ما سرشار بباران
و ما را از بارانی
بسیار، فراگیر، انبوه،
پردامنه، پیوسته ریزان،
شکافنده و روان
سیراب فرما،
بارانی که با آن
بندگان ناتوان را بنوازی
و خاک مرده را
میهمان زندگی سازی.
آمین یا ربالعالمین
آذرخش چشم آسمان را خیره کرد.
ابرها متراکم و انبوه باریدند.
عربهای بادیهنشین به کوفه که میآمدند میگفتند: درهها و تپهها را دیدیم که آب چونان مار در آنها پیچ و تاب میخورد.
حرث این خاطره را با خویش داشت
و اینک در کربلا میدید که کوفیان سیراب دیروز و امروز، آب بر حسین و خانوادهاش بستهاند.
شب هشتم محرم، حرث مردد در سپاه عمرسعد مانده بود.کسی در او میخواند مگر نیایش حسین را فراموشکردهای؟! به اشاره او آسمان بارید.
شب نهم فرارسید. حرث پس از عبادت شبانه که رسم دیرینهی زندگیش بود، چشم بر هم نهاد، او بود و دوزخ و شرارهها که از چشمها میبارید و پیامبر که به عتابش میگفت: سر یاری فرزندم نداری؟
صبح عاشورا حرث به دریای حسین پیوستد. تیرباران آغاز شد.
میجنگید و رجز میخواند.
دمی بعد امام به بالینش رسید.
چند قطره باران از آسمان نگاه حسین
حرث را تا بهشت بدرقه کرد.
📒کتاب آینهداران افتاب/ جلد اول/ شهیدان تیرباران صبح/ حرثبنامروالقیسکندی
#حرث_بن_امروالقیسکندی
#آینه_داران_آفتاب
#شب_جمعه
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
همهی ما شیعیان قطعاتی از مرغان ذبح شده ابراهیم هستیم که هر اربعین فراخوانده میشویم.
📒 کتاب مرغان ابراهیم/ یازده روایت از پیادهروی اربعین
#بغض_قلم
#اربعین
🆔 @bibliophil
هدایت شده از بغض قلم
دست ما با قلم سازگارتر است تا با تفنگ؛ اما آنجا که شیطان و اولیای او با تفنگ بر جهان و جهانیان حاکمیت یافتهاند، ما را چارهای دیگر نیست! مگر آنکه تفنگ برداریم، و از حق و عدالت و مظلومین دفاع کنیم.
✍شهید سید مرتضی آوینی
#هفته_دفاع_مقدس
#مرگ_بر_اسرائیل
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🆔 @bibliophil
هدایت شده از بغض قلم
سرتاسر مدت کوتاهی که دختر پیامبر
بعد از پدر زنده بود. به مبارزه با دولت
حاکم و مقابله با اعمال خصمانهی آنها
گذشت. آن حضرت در این مدت همهچیز
را به وسیلهای برای مقابله با حکومت تبدیل کرده بود.
گاهی فریاد میزد و گاهی خطبه میخواند.
یک روز اعلام برائت مینمود و روز دیگر از
پذیرفتن ملاقات حاکمان خودداری میکرد و
حتی وصیت کرد که غاصبان به تشییع
جنازهی او نیایند و بر جسدش نماز نخوانند
و سرانجام با دستور پنهان ساختن قبرش،
یک نشان ماندگار از عدم مشروعیت را بر
جبین آن حکومت نقش کرد. این روی
واقعی تاریخ است. البته ما در تمام این
زمینهها به طور جدی با کمبود منابع و ابهام
آنچه در دسترس است روبه رو هستیم.
📒کتاب دختر پیامبر/ آیتالله جاودان
#فاطمیه
#بغض_قلم
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
هدایت شده از بغض قلم
گفت:
روزی نشسته بودم خالی به مناجات.
همی نگه کردم: بُرنایی را دیدم!
نیکورویی! نیکومویی! نیکو منظر! نیکو جامه! قدم وی بر زمین و سر وی به عَنان آسمان رسیده.
مرا گفت:(اقرا یا محمد!)
من گفتم:(چه خوانم؟)
گفت:(اقرا باسم ربک! بگو: بسماللهالرحمانالرحیم)
من این را بگفتم.
از برکت این نام راحتی
در هفت اندام من آمد.
📒 کتاب قاف/ یاسین حجازی/ شهرستان ادب
#قاف
#مبعث
#کتابخوانی
#بغض_قلم
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils