eitaa logo
کتابــ کدهــ تسنیمــ
1هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
229 ویدیو
49 فایل
خوش اومدین به اینجا 💐 کتابکده تسنیم با گلچینی از کتاب ها و محصولات ناب فرهنگی ،آموزشی برای شما خوبان ✨ فروش به صورت مجازی و ارسال وحضوری ⇦زیرزمین مطلب خان @Jo_zm_sh🆔 ۰۹۱۹۶۶۹۲۷۱۶📲 محصولات فرهنگی م :) @ghorfeh_tasnim
مشاهده در ایتا
دانلود
... دست می کنم تا خاک و سنگریزه های موهایم را بتکانم. چشم هایم را می بندم تا صورتم را هم با چفیه پاک کنم. حسین از جایش بلند می شود. لباس و شلوارش را می تکاند، دستی به موهای به هم ریخته اش می کشد و آرام به سمت در می رود. صدای پوتین های حسین، صدای چرخیدن در چوبی، در لولای زنگ زده و بعد صدای شلیک ممتد اسلحه در گوشم می پیچد! گلوله ها دیوانه وار به سرعت تمام دیوار روبه رو را پر می کند. ناخودآگاه دستم را روی گوش هایم می گذارم و بدنم را جمع می کنم تا حجم کمتری را اشغال کنم و سیبل کوچک تری باشم برای تیرهایی که بی رحمانه به سمتم می آید. حسین زخمی روی زمین افتاده و از درد به خود می پیچد. خون از شانه اش شره می کند روی زمین سیمانی کف اتاق. دست می اندازم و از همان شانهٔ زخمی شده می کشمش سمت خودم. آهش بلند می شود! سینه خیز به سمت بشکهٔ آهنی نزدیکمان می رویم. حسین سرفه می کند، فریاد می زند و لخته های خون از دهانش بیرون می پاشد. ناگهان متوقف می شویم، زمین با صدای مهیبی می لرزد. صدای هواپیما به گوش می رسد و بعد صدای خردشدن شیشه ها. گوش هایم دیگر چیزی نمی شنود و پلک هایم می پرد. هوا از گردوخاک پر شده و گلویم را به سرفه می اندازد. برای لحظه ای همه جا را سکوت می گیرد. صدای تیراندازی دیگر از بیرون اتاق نمی آید. حسین خودش را می کشد به سمت دیوار و به آن تکیه می دهد. با پشت دست، خون دهانش را پاک می کند و نفس نفس زنان زل می زند به چشم های نگرانم. نگاهم را از چشم های بی رمقش می گیرم و دنبال اسلحه ام می گردم. کمی آن طرف تر زیر حجمی از آوار پیدایش می کنم. اسلحه را به هر زحمتی شده برمی دارم و با احتیاط از اتاق خارج می شوم. بیرون از اتاق همه چیز با خاک یکسان شده! جایی در انتهای سوله که احتمالا انبار بوده، آتش گرفته و دودش کم کم می رود تا تمام فضا را اشغال کند. آرام از کنار جنازه هایی که معلوم است چند روزی از مرگشان می گذرد، رد می شوم. بوی جسدشان بینی ام را آزار می دهد. بوی خون و گوشت پخته و دود از همه طرف می آید. هنوز چند قدمی برنداشته ام که ناگهان صدای دختربچه ای در گوشم می پیچد. بی تاب سر می چرخانم تا پیدایش کنم. ضربان قلبم بالا رفته و چشم هایم تار می بیند. نفس هایم به سختی راه خودش را از سینه پیدا می کند و قدم هایم سنگین می شود. چقدر این صدا آشناست! یک آن می بینمش که از پشت دیواری بیرون می آید! قلبم تندتر از قبل می زند و عرق سرد روی پیشانی ام می نشیند. چندبار چشم هایم را باز و بسته می کنم تا با دیدن صحنهٔ پیش رو مطمئن شوم که بیدارم. صدای آشنا برای زینب است؛ دخترم! بلندبلند گریه می کند و می دود. به دنبالش قدم های سنگین و آرام فاطمه در فضای خالی سوله می پیچد، دخترم عروسکش را محکم در بغل گرفته و در خرابه می دود و صدایم می زند: «بابا! بابایی کجایی؟!»
کتابــ کدهــ تسنیمــ
... دست می کنم تا خاک و سنگریزه های موهایم را بتکانم. چشم هایم را می بندم تا صورتم را هم با چفیه پاک
. . اگر می خواهید شبی را در قلب سوریه با وحشی ترین اعضای گروهک تروریستی داعش بگذرانید و روز بعد یک ماموریت عجیب و نفس گیر را درست در وسط خیابان‌های تهران تجربه کنید، باید آن را بخوانید👌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- کتاب چه هدیه ای🎁 به ما میده؟🤔 ✓+فکر ✓+اندیشه ✓+ذوق ✓+هنر ✓+تجربه 💚
📗 📝کتاب تاوان عاشقی، روایت واقعی، عاشقانه و پرالتهابیه از زندگی ۲ شخصیت به نام‌های «آلا» از غزّه🇵🇸 و «خلیل» از شیلی🇨🇱 زندگی این ۲ در میانهٔ جنگ ۸روزهٔ غزه و اسرائیل به هم گره می‌خوره. 🔻این روایت مستند و واقعی ایرانی که در ۲۴ فصل نوشته شده، پس از پایان، تصاویری از این ۲ نفر که حالا تشکیل خانواده دادن رو نشون میده😍 🔻نکته‌ی جالب در مورد کتاب، اینه که این روزها شخصیت اصلی کتاب، آلا، در غزه در حال زندگیه🥺 📚تاوان عاشقی 🖋️نوشته‌ی محمدعلی جعفری 📖انتشارات نشر معارف 💳قیمت: ۷۰/۰۰۰ تومن 🤍🤍🤍🤍🤍 آیدی مشاوره و خرید @Jo_zm_sh 📚@ketabkadeh_tasnim
عاشق شده بودم . عاشق یکی که هیچ صنمی با هم نداشتیم او شیعه شیلیایی ساکن ایران بود و من سنی اهل غزه! او در ایران درس می خواند من در غزه می دانستم دیوانگی است. اما دوستش داشتم نمی دانم چرا؟ اول ماجرا انگار مخدری بود که می خواستم درد و رنج غزه را از یادم ببرد. امتحانی که شد تکلیف روزانه ام چشم باز کردم دیدم شده نزدیک یک سال که معتادش شده ام ... ناغافل عکس فرستاد با چمدان، از داخل فرودگاه. قلبم مثل دُهُل دیوانه وار می زد. نوشته بود ((عروس خانم! دارم می آیم فلسطین !)) ... 🍉 📗 📚@ketabkadeh_tasnim
ماجرای اسلام آوردن خلیل و داستان زندگانی او زمانی به اوج خود می رسد که در فیسبوک،با دختری سنی مذهب و اهل غزه به نام (( آلاء )) آشنا می شود. . . راوی این عاشقانه پرالتهاب آلاء است ...
♡سلامتی آقا و مولایمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی فاطمه (س) صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ 👬 فرزندانمان را به بهانه درس و مدرسه از کتاب‌های غیر درسی محروم نکنیم👇 http://www.javann.ir/0051oj
در اهمیت کــ📚ـتاب و کتابخوانی همین بس که همه پیامبران دارای معجزه بودند، اما معجزه آخرین پیامبرخدا (ص) کتابــــــ♡•°📖°•♡ــــــــــ بود. 📚@ketabkadeh_tasnim
📚| | 📕دیدار ماه مهربان 😍" ده ماجرای خواندنی از دیدار با عج " 🔸کتاب نوجوانان را با ده ماجرای خواندنی از دیدار با آن حضرت آشنا می سازد. 🔸این اثر برای سیراب نمودن جان تشنه نوجوانان عاشق امام با شربت گوارای داستان های کرامت آن امام همام است. 🔸هر چند حکایت های فراوانی در این موضوع وجود دارد .ولی تنها ده حکایت از زمان گزینش شده و با بازنویسی امروز آماده انتشار گردیده است. 📌مناسب گروه سنی ۱۰تا۱۵ سال ✍نویسنده: محسن نعما 📖تعداد صفحات: ۱۱۲ صفحه ▪️ناشر: نشر جمال 💳 قیمت: ۴۰/۰۰۰تومان 🌙🌴🌙🌴🌙🌴🌙🌴🌙 📱آیدی مشاوره و خرید@Jo_zm_sh 📚@ketabkadeh_tasnim