🔺تصویری از اصابت موشک حزب‌الله لبنان به شمال تل آویو #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

تلاویو،احتمال زیاد مقر موساد هدف قرار گرفته شد. #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔴 حزب‌الله عراق: مجاهدین ما با استفاده از پهپاد هدفی حیاتی را در شمال سرزمین‌های اشغالی هدف قرار دادند. #وعده_صادق‌ #ایران_قوی #ایران کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔴تلاویو هدف حملات هوایی قرار گرفت #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔴رسانه عبری: 🔻اسرائیل اکنون در حال آماده شدن برای حمله ای بزرگتر از اول اکتبر توسط چندین کشور و نه فقط ایران است. 🔻اطلاعات آمریکا و اسرائیل تخمین می زنند که ایران ممکن است ظرف 72 ساعت آینده یا تا یکشنبه پاسخ دهد. #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔺محل اصابت موشک‌ حزب الله به تل‌آویو #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔺رسانه های عبری: ٨ نفر داخل ساختمانی بودند که حزب الله آن را هدف قرار داد. #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

انتقال کشته و زخمی های حمله حزب الله #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

احتمالا مکان مورد حمله قرار گرفته مقر جاسوس‌های موساد باشه...

🔺 تصویری از خانه ای که در شهرک الطیره در مرکز فلسطین اشغالی مورد اصابت موشک های مقاومت قرار گرفت. #وعده_صادق‌ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

#ماندلای_ایران قسمت صد و دو: وقتی‌به‌هوش‌آمدم،سرهنگ‌بالای‌سرم‌بود. **** موهایم را گرفت و گفت:(( آن‌روز که گفتم من سرهنگ عابدیان هستم باورت نشد حالا آنقدر کتک می‌خوری تا بگویی غلط کردم.)) گفتم:(( من را هم می‌گویند لطف‌اللّه،کاری می‌کنم محل کارت را بگذاری و بروی.می‌گویم عوضت کنند و درجه‌هایت را بگیرند.)) خندید و گفت:(( حالش خوب نیست،هذیان می‌گوید،بزنیدش.)) و از اتاق بیرون رفت. همان‌طور که شکنجه می‌شدم صدای مهندس بازرگان،دکتر سحابی و عموئی را می‌شنیدم که با سرهنگ جروبحث می‌کردند. ضربات که شدیدتر شد دیگر صدای آن‌ها را نشنیدم. درد در تمام تنم می‌پیچید. بدجور می‌زدند. داد زدم:(( حسابتان را می‌رسم نامردها.)) یکیشان با قنداق اسلحه به کمرم کوبید. نفسم بند آمد. آن یکی کوبید توی سرم،برق از چشمانم پرید و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی دوباره به هوش آمدم. سرهنگ گفت:((بازش کنید.)) خیلی دلم می‌خواست به سمت سرهنگ هجوم ببرم،ولی توان نداشتم. نمی‌توانستم روی پای خودم بایستم. سرهنگ گفت :(( خدا را شکر کن که مهندس بازرگان و دوستان دیگر وساطتت را کردند و الّا جان سالم به‌در نمی‌بردی.)) گفتم:(( من نمی‌خواهم کسی وساطتم را بکند.شماهم هرکاری از دستتان برمی‌آید کوتاهی نکنید،من چیزی برای از دست دادن ندارم،یا شما باید مرا بکشید یا من...)) نگذاشت حرفم تمام شود و محکم توی صورتم کوبید. افتادم. گفت:(( توی یکی از دستشویی‌ها حبسش کنید.هنوز آدم نشده.)) سرانجام با دخالت‌های دوباره‌ی مهندس و عموئی،آخرشب بدن بی‌جانم را به بند برگرداندند. لرز داشتم. مهندس دست گذاشت روی پیشانی‌ام و گفت:(( تب کرده.)) نای حرف زدن نداشتم. به‌سختی گفتم:(( چیزی نیست مهندس،بدتر از این‌ها را هم پشت‌سر گذاشته‌ام.)) و پلک‌هایم روی هم افتاد. صبح که چشم باز کردم. بدنم ورم کرده بود. مهندس از سرهنگ عابدیان خواهش کرده بود که دکتری برای معاینه من بفرستد،اما هنوز خبری نشده بود. ورم بدنم به حدی رسید که مجبور شدند یخ را خُرد کنند و روی بدنم بریزند. تایپیست : کوثربانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝